چهارمین سفر خامنه ای به قم

از زمانی که خمینی در عراق بود، از همان ابتدا برای عراق خط ونشان کشیده بود. چرا که عذر او را خواسته بودند و دو سه مامور در اطراف خانه او بودند. او با خاطره ای تلخ از عراق بیرون رفت. چیزی که یک لحظه نمی توانست فراموش نماید. او در مرز عراق با کویت تحقیر شد. به طوری که مثل یک کودک بهانه می گرفت. احمد خمینی هم ماتم گرفته بود. نمی دانست چه کند تا بالاخره امداد غیبی توسط دکتر ابراهیم یزدی بسراغشان آمد و حالا دارد دست مزدش را دریافت می کند.
شعار اصلی بعد از به تخت نشستن خمینی، صدور انقلاب بود. او می گفت راه قدس از کربلا می گذرد و با کیک وکلت اهدائی از ما بهتران هم نتوانست به آرزویش برسد و مرد.
خمینی با به کشتن دادن میلیونها ایرانی وعراقی آرزوی ولی مردم عراق شدن را با خود بگور برد.
اما از آنجا که یکی از تخصصهای ویژه آخوندها تربیت جاسوسهای چند جانبه ای مثل بهشتی است، خط امداد غیبی ادامه پیدا کرد و احمد چلبی به کمک وارثان خمینی آمد .امریکائی ها با ویران کردن عراق، آن را در سینی طلائی به معاودین عراقی مقیم قم دادند. و نوری مالکی سوغات آخوندها برای مردم عراق بود.
دموکراسی در عراق بر روی کاغذ باقی ماند .و اسناد ویکی لیکس فقط شکنجه وکشتار مردم ستمدیده عراق است و صدها هزار نفر قربانی شدند. آمریکائی ها نمی دانند از کدام طرف از عراق خارج شوند وراهها بسته است ومالکی هم مانند خرلنگی درگل فرورفته است .
مردم عراق صدها سال با یکدیگر زندگی کرده اند. فامیل واز یک خانواده هستند اما تیم های ترور محض رضای خدا در معابر عمومی بمب گذاری نمی کنند. و هدف مشخصی دارند نا امنی در همه جا وهمه وقت .
آن دستی که پشت تیم ها ی ترور است دیگر پنهان نمی کند که تصمیم گیرنده می باشند. رحیم صفوی به صراحت گفته است می خواهند در عراق الگوی بسیج را پیاده کنند. به یک دلیل ساده. آن هم این که فکر می کنند «الگوی بسیج» در ایران چون جواب داشته است. میخواهند همان بلائی را بر سر مردم عراق بیاورند که بر سر مردم ایران آورده اند.

مجاهدین خلق در عراق

نقش مجاهدین خلق در افشای اهداف وخط وخطوط آخوند ها یک خطر بالقوه برای ملاها بوده و می بینیم در سرزمینی که حقوق بشر و دموکراسی قرار بود پیاده شود اطلاعاتی های تشنه خون پشت دیواره های اشرف با قمه صف کشیده اند. می خواستند در اروپا با خیمه شب بازی احسان نراقی وجهانگیر شادانلو و...مجاهدین خلق را جا کن کنند . و می گفتند و می نوشتند که بزور آنها را نگه داشته اند. هدف این بود که صبرا وشتیلای دیگری در خارج از اشرف به راه بیاندازند. البته مبارزه زوری تا به حال ندیده بودیم و در نتیجه توطئه آنان موثر واقع نشد. حالا با قمه می خواهند مهر ورزی کنند و آنجا را هم به آتش بکشند.

عجب دموکراسی وحقوق بشری

همین حالا که ما در جای امن نشسته ایم نبرد رودررو بین مجاهدین خلق و ملاها در اشرف ادامه دارد. و شب روز تشنه به خونها و اطلاعاتی ها فریاد می کشند بیائید مامنتظرهستیم. اخیرا با یکی از اشرفیان صحبت کردم و پرسیدم چه خبر است؟ او گفت از بام تا شام ماشاالله قصابها با عربده کشی منتظر هستند. می گویند می خواهیم اشرف را به آتش بکشیم و به جای دارو ودرمان برای بیماران تهدید وارعاب شبانه روزی است. ودر محاصره دشمنان گوناگون هستیم اما تسلیم دشمن خونخوار نمی شویم و ملاها آرزوی تسلیم شدن ما را بگور خواهند برد.
به او گفتم این نبرد در طول تاریخ بین ظالمان ومظلومان بوده است . وامروز شما درصف اول این نبرد نابرابر می باشید و تاریخ این روزها را فراموش نخواهد کرد. به یاد محاصره اردوگاه فلسطینیها در تل زعتردر سال ۱۳۵۵ لبنان افتادم وماجرای آن روزها را گفتم. مجروحان وبیماران جان می دادند اماتسلیم نمی شدند. حافظ اسد قصاب می خواست زور بازویش را به الفتح و مردم ستمدیده فلسطین نشان دهد. و نشان داد. البته در سوریه آن روزها شعار ضد امپریالیستی مد روز بود. و بعضی ها مشغول آن بودند و خوش نشینان الفتح را محکوم می کردند. این هم یک نوع مبارزه بوده است شلاق کش کردن قربانی.
اما امروزکاری از دست غلامان رنگارنگ ارتجاع بر نمی آید چون جرات مبارزه با آخوند را نداشتند مجاهدین خلق را متهم به وابستگی می کردند .
چرا در اسناد ویکی لیکس نشان از آن وابستگی ها که مدعیان می گفتند به چشم نمی خورد. تا مترجمان نان به نرخ روزخور یا تاجران دروغ بر روی بساط سایتهای چپ نما بگذارند. و سپس در بازار «ایران دیدبان» از قول چپ نماها ،برای زمینه سازی سرکوب مبارزین، بیاید.
تاجران دروغ و دغل که در برابر ملاها موش بودند بر علیه مجاهدین خلق فعال شده و زمینه ساز دادگاههای گوناگون در اروپا بودند. آنها زمینه توطئه را با نوشته های امثال احسان نراقی ها که خود در نامه اش به احمدی نژاد نوشته بود و پول خواسته بودکه شش جلد کتاب با اسم مستعار به زبان فرانسه نوشته ام وهمه اینها که بر علیه مجاهدین خلق استناد می کنند نتیجه کتابی است که من نوشته ام و به میشل روکا نخست وزیر سابق فرانسه هم داده ام.
آری کسی که پا در این راه می گذارد باید هم جان فداکند و هم ناسزاهای افراد زبون را به جان بخرد. تاجران دروغ سایت و سفره شان را ازخون مبارزین رنگین می کنند. ننگشان باد ! با دروغ و دغل و خونخوارگی، می خواهند آزادیخواهانی را سر ببرند که برای رهائی خلق ستمدیده از همه چیز خود گذشتند و هم اکنون در محاصره دشمنان گوناگون تسلیم ناپذیر و سرفراز ایستاده اند.
دشمن غدار می داند ایستادگی در چنین شرائطی یعنی چه. مبارزه با حکومت قرون وسطائی ساده نبوده و نیست و آخوندها خود بخودی به چنین سرنوشتی دچار نشده اند و چهار چرخ ماشین خامنه ای پنچر شده است. در هر جنبشی پیشتاز رسالت تاریخی داشته است و در کشور ما ایران عنصر پیشتاز می باید از جنس فولاد باشد چراکه به اشکال مختلف پول بی حساب وکتاب خرج سرکوب می شود.
در حکومت ملاهای قرون وسطائی حد وحدود طناب دار برای کارتن خواب ها و محرومین و خانه به دوشان بیست و چهارساعته آماده است.
خامنه ای ایران را ملک شخصی خودش می داند ومردم هم برده خود می پندارد. در اسناد ویکی لیکس چهره حکومت خامنه ای نشان داده شده که احتیاج به سرکوب دارد تا بتواند بر مردم خدائی کند.

چهار بار رفتن خامنه ای به قم برای چیست؟

خمینی در نجف هر شب به زیارت حرم حضرت علی می رفت زیرا تنها راه تنفس و ارتباط او با مردم بود.اما در جماران می نشست و جا به جا نمی شد. یعنی در شأن خودش نمی دید که برای زیارت مثلا به قم یا مشهد برود. وضعیت مثل نجف نبود که هرشب به زیارت حرم حضرت علی برود. زیارت ائمه معصومین برای این جماعت باید دلیلی داشته باشد وقتی اوضاع ملتهب هست وقت زیارت و دعا است، وقتی آرام و بر وفق مراد شد از راه دور دعا می کنند.
در دوران خمینی نفرات را برای دیدار او می آوردند و او روضه ای هم به مناسبت همان روز می خواند و می گفت «لیکن این طور نشود که آن طور شد بگویند این طور شد» و به صحرای کربلای مشکلات حکومت هم می زد و برای مصرف همان روز کافی بود و دستور سرکوب را به حاکمان شرع درجماران صادر می کرد.
زندان اوین و گوهردشت و...هم توسط مافیا اداره می شد. هرشب بدون استثا شکنجه و اعدام رایج بود تا خط امام را پیاده کنند و مبارزه علیه شیطان بزرگ از خط خارج نشود. حالا از همان باندها برای آمریکائی ها صف کشیده اند وسر و دست می شکنند.
کاخ این ملاهای قرون وسطائی پایه هایش با زدو بند وکشتار بنا شده است و اما امروزهمانند عصر طلائی نمی توانند با یک فتوا هزاران زن ومرد را سر به نیست کنند .
امروز در راهروهای مرگ و زندانها مجاهدین خلق و مبارزین جان بر کف به صف ایستاده اند، و با انتشار نامه های قهرمانانه لرزه بر بیت العنکبوت انداخته اند. پیام روشن است گذار تاریخی از حکومت قرون وسطی جدی است. اینها همانند اشرفیان قهرمان رودر روی آخوند ها ایستاده اند و دیگر با کشتار نمی توان شعله های فروزان انقلاب را خاموش کرد. هر کشتار همانند بنزین بر روی باروت عمل می کند
در متن چنین وضعیتی است که باید روی علت سفر چهارم خامنه ای به قم درنگ کرد. فراموش نکنیم که قم همان جائی که تشیع جنازه منتظری بر گزارشد و بجای لااله الاالله مرگ بر خامنه ای می گفتند.
در سفر اول او از همه جا پاسدار وبسیجی آورده بود. فضای شهر قم وضعیت غیر عادی بخود گرفته بود چون آریا مهر عمامه دار می خواست زیارت نامه برای مشکلات بخواند. اما اگر هدف روضه مشکلات خواندن بود مگر نمی توانست همین حرفها را در قصر ولائیش بزند؟ هرچند در هیچ یک از اظهارات مقامات و یا رسانه های حکومتی چیزی درباره هدف اصلی و پشت پرده خامنه ای درز پیدا نکرده ولی به خوبی می توان فهمید که خامنه ای در موقعیتی قرار گرفته که باید به باندهای دیگر حکومتی تفهیم کند همگی شان دارای سرنوشت مشترکی هستند. این طور نیست که بنشینند و ولی فقیه را کنار بگذارند یا حذف کنند یا یک فکرهای دیگری به سرشان بزند. خامنه ای می خواهد این پیام را به آخوندها و مراجع دیگر برساند که اگر او نباشد نظامی در کار نخواهد بود و اگر نظامی در کار نباشد آخوندها دیگر بر سرکار نخواهند بود. خامنه ای بارها تاکید که سرنوشت نظام به او گره خورده است. این تنها یک مطالبه انحصارطلبانه نیست. بلکه از یک واقعیت ناشی می شود. خامنه ای خوب می داند که پوسیدگی نظام ولایی و سفیانی اش بسا و بسا بیشتر از آن است که دیگران خبر دارد. در این فضا است که باید به دایناسورهای کله پوک قم فهماند بابا خانه از پای بست ویران است. اما آیا سایر آخوندها به این حرفهای خامنه ای گوش خواهند داد؟ به نظر می رسد منفوریت این آخوند دریده و بی حیا به قدری است که در جلب موافقت حتی هم مسلکان خود موفق نخواهد بود. اما سوال اصلی این نیست. برفرض هم که خامنه ای بتواند چهار تا آخوند مثل خودش را هم مرعوب کند و صدایشان ببرد. اما با مردم به پا خاسته و حق طلب، با دانشجویان شجاع و آگاه ، با طبقات و اقشار محرومی که بیشترین فشارهای اقتصادی را تحمل می کنند، و مهمتر از همه با اشرفیان قهرمانی که این گونه پایداری می کنند و تبدیل به قهرمانان ملی در صحنه رزم با ارتجاع مذهبی شده اند چه خواهد کرد؟

چرا برای سرکوبگران مردم پرونده مبارزاتی میسازید ؟

اقای محمد جعفری یا هم نشین بهار

در مقاله شما در باره سخنرانی یاسر عرفات اطلاعات غلطی از زندان زمان شاه داده شده که برای ثبت در تاریخ بعرض میرسانم که اخوندها وموتلفه ای ها اهل این حرف وحدیثها نبودند.

گفته اید در زندان با زندانیان بسیاری از جمله با اسداله بادامچیان درسیزدهم نوامبر 1974 برابر بیست ودوم ابانماه 1353 پای تلویزیون نشسته وسخنرانی یاسر عرفات در سازمان ملل را دیده اید یعنی اوهم قبل از انقلاب مبارز وبه سرنوشت مردم فلسطین علاقمند بوده است اینهم سندش که سخنرانی یاسر عرفات را می دیده وسخنرانی تاریخی عرفات را هم برای محکم کاری گذاشته اید.

بدون هیچ توضیحی مشخص است که منظوری دارید

پای کسیکه در سرکوب نقش دارد رابااین باصطلاح سابقه مبارزاتی به میان کشیده اید تا بقول معروف بزنید وصفا کنید با این روش ها اشنا هستیم اینهم خودش کاری است...

اسداله بادامچیان قبل از انقلاب که بوده و کیست؟

پسر حاج باقر بادام چیان که قالی تکانی داشت و سپس در بازار روبروی سرای بوعلی نو مغازه فرش فروشی براه انداخت واز سنندج فرش کهنه میخرید وبه خریداری بنام حاجی زاده میفروخت.

اسداله بادام چیان داماد حاج سعید امانی است وخواهر اسداله لاجوردی زن دائی او حاج صادق امانی بوده است.

بادامچیان با حاج اکبر قهوه چی به کارهای خیریه اشتغال داشت ازقبیل دادن حواله خاکه ذغال وحواله لباس برای شب عیدکه پول انرا نیزاز بازاریان جمع میکرد.

حاج اکبردر کوچه سید ولی قهوه خانه داشت که دیزی های او خوشمزه بودچند پسته هم روی ان میگذاشت.

این جماعت از کارهای پر خطربدور بودندو اینگونه کارها زندان به دنبال نداشت.

وچیزی شبیه انجمن حجتیه ئی ها بودند.

گروه خونی اخوندها با مبارزه وخصوصا با مجاهدین خلق کاملا بیگانه بود که بعدا به ان خواهم پرداخت.

نصف لی و نصف لک

اینها چه میکردند که حالا صاحب اختیار مردم شده اند وبرای انها قانون هم تصویب میکنندهر چه فقر وکلیه فروشی وبدبختی وبی خانمانی کارتن خوابی است است سهم مردم بی پناه وهرچه پول و رفاه هست مال خودشان ودر حالیکه دختران دانشجو در سلولهای اوین در انتظار بازجوئی هستند وموردمهرورزی قرار میگیرندهفته گذشته عروسی شاهانه پنجمین دختر اسداله بادامچیان بود.

کمین ساواک

شب بیست و چهارم دیماه 1353 ساواک به منزل ما درتهران خیابان خراسان حمله کردوشش شبانه روز هم برای دستگیری من منتظر بودند تا مراجعه کنم وهمه مردم کوچه وبازار ان منطقه و طیفهای سیاسی خبر دار شدند که ساواکی ها کمین گذاشته اندو خودساواکی ها نمیدانستندکه در شهر چه خبر است وبعد از چند روز متخصصین کمیته مشترک ضد خرابکاری امدند وبه پشت بام رفتند تا بدانند چگونه از پشت بام فرار کرده ام واز همسایه ها پرس وجو میکردندایا نیمه شب صدای پا شنیده اید یا نه.

من انشب در منزل نبودم وصبح ساعت شش ونیم از طریق همسایه روبروی خانه مسکونی واز طریق تلفن متوجه شدم که ساواک برای دستگیری به خانه ما حمله کرده است ماشین را در ابتدای خیابان پامنار در پارکنیگ گل متعلق به حاج کاظم اقا حاج طرخانی پارک کردم وبه مسئول پارکنیگ که میگفت پارکنیگ تکمیل است گفتم تا نیم ساعت دیگر می ایم وماشین را گذاشتم وبطرف محل کارم رفتم تاهمکارم اقای غضنفری را از ماجرا مطلع کنم.

بادامچیان امر بر حاجی زاده

بطور اتفاقی اسداله با دامچیان راساعت هشت صبح بیست وپنجم دیماه 1353روبروی سرای بوعلی نو دیدم برای انها فرش از کردستان امده بود وداشتند برای حاجی زاده عدل ها را باز میکردند که صادر کننده فرش کهنه وکلیمی طرفدار اسرائیل وخریدارهمیشگی انها بود وهمه فرش فروشها میدانستندکه اقا اسداله بادامچیان امربر حاجی زاده بودوگوشت وپوست بادام چیان از پول حاجی زاده بود در ان دوران اکثر صادر کنندگان فرش کلیمیان بودند.

اسداله بادامچیان مرا دید وگفت چه خبر ماجرای شب قبل را برای او توضیح دادم که ساواک امده وبه اقای غضنفری اطلاع دهید که من دیگر نمی ایم وجلوی سرای مشکات از اوجداشدم یعنی ده قدم با اوراه رفتم.

در انروزها محل کار ما سرپل ارتباطات مجاهدین خلق بود وکسانیکه ما انها را میشناختیم ویانمی شناختیم ومیخواستند سر قرار بروند اخرین خبر سلامتی را از ما میگرفتندوحتی کسانیه ارتباط انها قطع میشد بسراغ ما می امدند وقضیه ما برای طیفهای سیاسی روشن بود.

ساواک زیر شکنجه از... ماجرا مطلع شده بود وتور گذاشته بودوتعدادی را.دستگیر کرده بودنددر ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ودر محل کار ما ساواک شنود تلفنی کذاشته بود وشایع کرده بودند حسین اخوان را دستگیر کرده ایم ومنتظر بودند ببینند از کجا تکذیب میشود تا رد را برای دستگیری پیداکنند.

اسداله بنکدار که بعد از انقلاب توسط ناطق نوری شهردار تهران شد پاتوقش محل کار مابود و همانروزها به محل کار ما می اید وبا تلفن با محمد حجتی کرمانی که کارمند بانک بود صحبت میکند واز او میشنود که اخوان را دستگیر کرده انداسداله بنکدار خبر را تکذیب میکند ومیگوید خبر سلامتی اورا دارم.

همانشب ساواک اسداله بنکدار را در خانه اش در خانی اباد دستگیر میکند واز او منبع خبر را میخواهند و او منبع خبر را اقای غضنفری میگوید وغضنفری هم دستگیر میشود ومنبع خبر را میخواهند او هم میگوید از اسداله بادامچیان شنیده است وسراغ اسداله بادامچیان میروند واورا در شب دوم بهمن ماه 1353 دستگیر میکنند.

فردای انروز محل کار ما مهر وموم شد واجناس ان هم مصادره شد ومنوچهری شکنجه گر ساواک به علی اصغر رخ صفت گفته بود کاری با او خواهیم کرد که تا چهل وهشت ساعت تسلیم شود ومنظور او مصادره بود وخبر ان در روزنامه های فارسی زبان خبرنامه جبهه ملی وپیام مجاهد خارج از کشور منتشر شد.

بنابر این سه ماه بعداز سخنرانی یاسر عرفات در سازمان ملل اسداله بادامچیان دستگیرمی شود.

و سیزدهم ابان 1353 که شما گفته اید در زندان نبوده است که پای سخنرانی یاسر عرفات بنشیند وبا قربانیان امروز دیدار داشته باشد.

ایشان مشغول فروش فرش به حاجی زاده بوده است تا پولی در بیاورد وزندگیش خوب بچرخدوبرای حاجی زاده سنگ تمام میگذاشتند وهمه هم میدیدند.

وهیچ گاه اینها بدنبال منافع مردم فلسطین نبودند که شما اورا در زندان خیالی پای سخنرانی عرفات نشانده اید این توهین به خلق فلسطین است.

اینها ساخته سیاسی کار هامیباشد که درسایتها و شایعات شبانه روز فعال هستند.

واین ماجرا در انقلاب بهمن 1357 هم اتفاق افتاد کسانیکه فکر میکردند بااوردن اخوندها زمینه ئی بسازندکه به ارزوهایشان برسند.

دیدار اتفاقی

اسداله بادامچیان ماجرای دیدار بطور اتفاقی با من را در زندان به بازجو ها میگوید.

تمام کسانی که در این ماجرا وهمان ایام دستگیر شده اند زنده هستند از جمله محمود فقیهی اسداله بنکدار ومحمد حجتی کرمانی ومحمد مخبری ومحمدغضنفری و...

در پروندهایشان هم هست وبادامچیان با عفو نامه نوشتن وگریه وزاری از زندان ازاد شده بود که دیگر با افراد مخالف شاه تماس نداشته باشدو چندین فحش هم به مخالفین شاه داده بوده وهرکسی هم بسراغ او میرفته میگفته اشتباهی مرا گرفته بودند پدرش هم به همه ادمهای سیاسی فحش میداده که دست از سر ما بردارید بچه ام را بدبخت کردید وجواب سلام خیلی ها راهم نمیداده از جمله هاشمی رفسنجانی وخامنه ای را که در بازار قدم رو میزدند.

بادامچیان البته امروزحرفهای بزرگتر از خودش هم میزند وبرای همه عالم وادم وازجمله خلق ستمدیده فلسطین تعیین تکلیف میکند شاید هم این سابقه مبارزاتی که شما برای او دست وپا کرده اید بکار او بیایدوهمه اینها بخاطرمبارزات نکرده افتخار میکنند.

این دستگیری باعث سیاسی شدن اقا اسداله شد که حالا نماینده مجلس خامنه ای است ورئیس موتلفه شده است خط وخطوط سیاسی میدهد همه فن حریف است از استخاره باز کردن با تسبیح گرفته تامسائل فقهی وفرهنگی وسیاسی واجتماعی والبته اقتصادی.

در همه رشته ها واردشده است بدون اینکه درسی بخواند واخیرا شنیدم در دانشگاه هم درس میدهد ومیگوید به من استاد نگوئید وشکسته نفسی میکند واو استاد مسلم است واز ابن الوقت های حرفه ئی است غلام کسی هست که در قدرت است ترسو تر از او کمتر دیده ام وقتی ایت اله منتظری مطرح بودیک خط در میان از اونقل قول میکرد وقتی رفسنجانی در قدرت بود غلام او بود وحالا برای باند خامنه ای سلام وصلوات میفرستدوخامنه ای رهبرومرجع تقلید مسلم اوست.

بدانید وقتی ستاره خامنه ای افول کند اولین کسیکه از او تبری بجوید همین بادامچیان است که خواهد گفت ما میدانستیم خامنه ای معتاد و بدکاره هم بوده است اما تقیه میکردیم تقریبا همه موتلفه ای ها را ازنزدیک میشناسم قبل از هر چیزی عضو حزب باد هستند.

منافع اقتصادی هر جا اقتضا کند همانجا هستنددر شرکت دژساز سال1355 اعضاء موتلفه حاج مهدی شفیق یکی از رهبران موتلفه رابر سر دومیلیون تومان روی زمین خواباندند وچاقورا روی گردن اوگذاشتندتا کار او را تمام کنند این باندها خدایشان پول است وبس.

هاشمی رفسنجانی پاتوقش در بازار بود وبه حجره حاج ابوالقاسم اسلامیه نبش سرای مشکات میرفت که رضا احمری باجناق اودر انجا شاگرد بودوهم اکنون در بلژیک فرش فروشی دارد.

خامنه ای در بازار

وخامنه ای هم وقتی به تهران می امد به حجره علی اصغر رخ صفت در انتهای بازار کفاش ها میرفت و دستش برای وجوهات دراز بودوالتماص دعا داست وعلی پور فرخ برایش چای میاوردوپیپش را روشن میکرد.

حاجی سر رشته دار در مشهد بمن گفت ما نفری هزار تومان گذاشته ایم تا یک سهم ده هزار تومانی برای سیدعلی خامنه ای در مرغداری جاده تهران مشهد بخریم.

امامبارزات اسداله بادام چیان

بعد از پانزده خرداد 1342یکی از موسسین لعاب قائم در جاده ورامین بودوسهام یکصد تومان را میفروخت وبه من هم پیشنهاد خرید سهام را نمود ومدیر عامل شرکت قائم حاج عبداله مهدیان بود بعد از چند سال شوهر خواهر اسداله بادام چیان محمد صادق اسلامی مدیر عامل لعاب قائم شدودستگاههای انرا از خارج وارد کردند وقتی این شرکت راه اندازی شد برای انها کار محیر العقولی بود می خواستند قدرتشان را در بازار نشان بدهند وهر روز منتظر بودند کاسه بشقاب لعاب قائم به بازار بیاید در تیمچه حاجب الدوله روی بساط بلور فروش ها بفروش برسدواسم شرکت قائم یعنی اسم امام دوازدهم روی ان حک شده باشد.

موتلفه یا مبارزات شرکت سازی

ان سالهاموتلفه ئی ها وقتی به ته خط رسیده بودند برای اینکه دور هم جمع بشوند خط شرکت سازی توسط هاشمی رفسنجانی داده شد دهها شرکت بزرگ وکوچک ساخته شد واستدلال هم میکردندکه وقتی وضع مادی وتفریحی خوب باشد همه چیز درست میشود وروزهای جمعه هم در باغی در کرج جمع میشدند واز چلوکبابی محمدیان چلوکباب می اوردند وسید محسن طاهری هم از عمویش که اخوند بودجوک میگفت وهمه را می خنداندحتی یک کلمه خبر سیاسی هم مطرح نبودکه شما حالا پای او را وسط کشیدید.

البته بعد از ملاخور شدن انقلاب همه چیز برای خودشان درست شدوهمگی سیاسی شدند.

وقتی انقلاب شد متولی ان شدندوزدند وبردند.

اینان انقلابیون بعد از انقلاب بودند ومراقب بودند انقلاب از خط فقاهت وامام یعنی منافع باند خودشان خارج نشود وبعد از انقلاب اقتصاد اسلامی را براه انداختند که همه سران تازه به قدرت رسیده سهامدار ان بودندوباندهای سیاه وچماقداری را اینها در حزب جمهوری اسلامی براه انداختند.

پیشنهاد بادامچیان

که بادامچیان به خود من دوماه بعد از انقلاب گفت تو یک حزب وجریانی راه بیانداز نه با ما باش ونه با مجاهدین خلق نون تو توی روغن است همه امکانات را بتو میدهیم به هر دوی مابدوبیراه بگو وقتی از اوسئوال کردم اخراقا اسداله این چه نوع کار سیاسی است گفت خوب گوش کن که کار تو چقدر اهمیت دارد.

انها که با ما هستند که هستند انها که با ما نیستند سرشان با همین حرفها گرم میشود انوقت ما میزنیم ومیبریم وسهم تو هم محفوظ است فقط بگو چه میخواهی.

وهمانروز گفت دولت موقت کشک است وکاری نداشته باش اینها رفتنی هستند ودولت موقتی ها هم نمیدانستند که ماجرا چیست.

بادامچیان مار خورده افعی شده است معتقد به سرکوب مطلق است با کسی هم رودرواسی ندارد

اما این سفید سازی ها برای سر کوبگران بیرحم از طرف شما برای چیست که بگوئید.

اینها مبارزه کرده اند وامروز هم سر کوبگر هستند.

اکثر قریب به ا تفاق اخوند هاو کسانیکه در رژیم شاه از موتلفه ئی ها بعداز قتل منصور دستگیر شدند دستگیری ها مثل دستگیری بادامچیان بوده است.

اما چرا اینها بر سرنوشت مردم مسلط شدند این بحث جدی است.

بخاطر حسادتهای کودکانه کسانیکه میخواستند بر سر سفره حاضر واماده بنشینند وخمینی واخوندهای هفت خط هم مثل ایت اله راسپوتین سید محمد بهشتی که سه سره بار میکرد که رفسنجانی وخامنه ای هم میدانستند ووعده های سر خرمن.

دادند وهمه ارزو به دلان را سر کار گذاشتندوهر روز تا لب جوی بردند همان شب هم تشنه بر گرداندندوامثال اعضای شورای انقلاب عبرت نمیگرفتند تا کار از کار گذشت وبعضازندان وتبعید یااعدام شدند واین اشی است که انها پخته اند.

ارتجاع را نمی دیدند ونمی بینند ومبارزه با التقاطی ها را رهبری میکردند.

صف بندی ها در حال شکل گیری بود که سر مجاهدین خلق وفدائی ها را زیر اب کنند وسهمشان را هم دریافت نمایند.

تا سر سفره حاضر واماده بنشینندودیدیم که نشستند وچه سر نوشت عبرت انگیزی بلحاظ تاریخی پیدا کردند وهمگی از کرده خود پشیمان هستندومیگویند ما نبودیم اجنه بوده است ودیوار حاشا بلند است وحالا باز هم مقاله و خط میدهندواز کیسه خلیفه میبخشند.

پایه های این حکومت قرون وسطائی هر روز با شعار خمینی عزیزم بگو که خون بریزم واز گوشت وخون بیگناهان وزجر وناله مادران که در گورستانها بدنبال عزیزانشان بودند بالا رفته است.

وما در حال گذار تاریخی از قرون وسطی هستیم وصف بندی ها دوباره شکل میگیردواجتناب نا پذیر است.

ایا تاریخ باز دوباره در حال تکرارشدن است تا مشغول پرونده سازی هستیم همین اش وهمین کاسه است و بدون رودرواسی علیرغم همه ادعا های تو خالی نشانی از فقر فرهنگی مدعیان است که مشغول هستندوسایتها هم اماده انتشاردروغ ودغل هستند واگر کفاف نداد بعد از سی سال هنوز مقاله با نام مستعار مینویسند چرا که باید مسائل امنیتی را مراعات کنند و گردانندگان سایت کامنتی هم پایش میگذارند که کمتر از فحشهای چاله میدانی نیست.

اری در این هنگام امثال کسانی پیدا میشوند که روی بخشی از تاریخ قلم بکشند تا دوباره به عصر طلائی امام مردم را بر گردانند از فضائل ان دوران سیاه که درقدرت بودند میگویند که چه خوب عدم خشونت را رعایت میکردندوشبی صدها تیرباران زنان بار دار و دختر وپسر پیر وجوان فقط بخاطر اینکه گفته بودند ولی فقیه نمیخواهیم را بیاد نمی اورندوطرفداران انها هم که ارزوها دارندوهمگی هم طرفدار عدم خشونت شدندوکلاس درس دموکراسی گذاشتندو میگویند وقتش نیست نگوئید خامنه ای استفاده میکندمثل اینکه خامنه ای با اینها نبوده وپاک منزه بوده از جنایتهای انجا م شده و.....

وبسیاری هم چرخ پنجم ان میشوند تا دق دلی خودشان را خالی کنند تا اعصاب راحتی پیداکنندومبارزه شان در همین خلاصه میشود خاک پاشیدن در چشم مردم.

مگر این مبارزه نیست که بخاطر دستمالی قیصریه ئی را به اتش می کشند.

سه شنبه 26 ابانماه 1389

شانزدهم نوامبر 2010

هنرمند سرافراز ایران به رفیق اعلا پیوست یادوخاطره اش گرامی باد

شنبه هفته اول اوت ۲۰۱۰اقای ابولقاسم رضائی دبیر شورای ملی مقاومت تلفنی بمن گفتند خانم مرضیه میخواهند تو را ببینند .
ساعت چهارونیم بعد از ظهر به خانه خانم مرضیه رفتیم با دختر دکتر شفایی سرمیز نشسته بودند چای آوردند خانم مرضیه عکسی را بمن نشان دادند عکس دسته جمعی خانواده دکتر شفایی بود وگفتند خمینی و آخوندها همه اعضای این خانواده را کشته اند.

دختر دکتر شفایی عکس پدر و مادرش را نشان می داد و اسم خواهرا نش را می گفت و رسید به دختر نوجوانی که گفتم اسم این دختر خانم چیست وگفت این من هستم.

سکوت بود و نمیدانستیم از اینهمه شقاوت چه بگوییم.

چای آوردند. خانم مرضیه از من در باره زندگی خمینی پرسیدند. آخر خاطرات مرا خوانده بودند و گفتند می خواهم دوباره بخوانم میناتوری از زندگی خمینی است.

گفتم او در خانه یک آدم معمولی بود اما همین که پایش را از خانه بیرون می گذاشت دیگر آن خمینی داخل خانه نبود سرش را پائین می انداخت وگاهی نیم نگاهی به اطراف می کرد و رفتارش بسیار حساب شده بود هر روز به درس می رفت و در موقعی که من در عراق بودم درس بیع را به طلبه هایش میداد یعنی آیا از نظر شرعی جایز هست که با نوجوان نابالغ خرید و فروش کرد اما وقتی به قدرت رسید برای کشتن همان نوجوان حتی اسمش را هم نمیپرسید.
به خانم مرضیه گفتم ما درحال گذار تاریخی شبیه قرون وسطی هستیم و فداکاریهای شما به بار نشست راه را شما به زنان ودختران ایران نشان دادید و حالا می بینید که میلیونها نفر علیه آخوندها در خیابانها هستند.

شما بودید که به دختران راه شورشگری را اموختید واگر مبارزه یی در میان نمی بود آخوندها میخواستند یک قرن چشم دربیاورند و سنگسار کنند.

مرضیه رفت اما راه او ادامه دارد او به نسل امروز فداکاری ومبارزه را آموخت که مبارزه راه برون رفت از این وحشتکده آخوندی است .

سازشکار نبود واقعا جگر شیر داشت ودر روزهای سخت بمباران آمریکائیها وانگلیسها در کنار مجاهدین خلق بود و از بد و بیراه آخوند وهمپالکیهایش نمی هراسید وهمه انها را به هیچ گرفت وسرافرازماند نام او در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه مردم باقی می ماند. ایستاده رفت وبه رفیق اعلا پیوست .

به همه عاشقان آزادی وبه مجاهدین خلق که یار وفاداری را از دست داده اند تسلیت می گویم در سوگ او هستیم و با او پیمان میبند یم که یار ستمدیدگان باشیم یاد او را در مراسم بزرگی به وسعت ایران گرامی می داریم .

مادر کوشالی از تبار شکست ناپذیران به رفیق اعلا پیوست


فقدان مادر کوشالی را به مجاهدین خلق و خواهر مجاهد نسرین کوشالی در شهر مقاوم اشرف تسلیت می گویم. مادر مجاهد کوشالی همیشه یار ستمدیدگان بودشبی که اشرف در زیر بمباران ۵۲B امریکائی ها و انگلیسی ها بودتا صبح بیدار بود علیرغم کهولت سن و بیماری فردای آنروز مادر را در تظاهرات بروکسل در بلژیک دیدم از من پرسید با اینهمه دشمن چه می شود؟ آخوندها و دشمنان زبون می خواستند این بار کار مجاهدین خلق را توسط آمریکائی ها و انگلیسی ها تمام کنند و همه مواجب بگیران از طیف های مختلف به صف شده بودند و سایتهای همیشه آماده مشغول دروغ پراکنی بودند یکی از اطلاعاتی ها در گفتگو با رادیو فرانسه کار مجاهدین خلق را تمام شده اعلام کرده بود این مزدور که از پاریس روی خط آورده شده بود، به دروغ می گفت در دویست قدمی اشرف ایستاده و دارد گزارش می دهد و گزارشگر رادیو هم همه را کشته و زخمی و تسلیم شده اعلام نمود. آری مادرکوشالی مادری داغدارکه در نبردی نابرابر در کنار فرزندان دلیرش تا لحظات آخرایستاد و هر گز تسلیم دشمن و شانتاژها نشد.همیشه خندان بود و یاران خلق را به ایستادگی در برابر آخوندهای قرون وسطائی دعوت می نمود.او از میان ما رفت و تنش پر از زخم های دشمنان خلق بود اما قلبش با عشق به مردم ستمدیده می طپید. خاطره این مادر مجاهد در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران باقی خواهد ماند در مراسم تشیع او یاد و خاطره مادر کوشالی و فرزندان مجاهدش علاءالدین و همسر وی عصمت شریعتی نوه استاد محمد تقی شریعتی، شمس الدین و نجم الدین وکمال الدین (که هنگام شهادت دانش آموز بود) و همه فرزندان دلیرخلق که به دست دژخیمان زبون خمینی به شهادت رسیدند را گرامی می داریم.

گذر تاریخی از قرون وسطي

در اروپاي قرون وسطي، کلیسا برای پیاده کردن دستورات دین و مسیحیت دست و پا می برید. كساني را كه خلاف قوانين كليسا عمل مي كردند، به عنوان عفریته می گرفتند با صندلی میخ دار و آبجوش و...تعزیر می کردند.
در قرون وسطای مسیحی آرای مربوط به فلسفه و سیاست برگرفته از انجیل بود هرچند تلاش می شد آثار افلاطون و ارسطو با مسیحیت آشتی داده شود واصول آن با آیات انجیل تطبیق داده شود در این دوره عموما حاکمیت، حق خدا تلقی می گردید و مردم و پادشاهان رعایای کلیسا محسوب می شدند.

کتاب تاریخ فلسفه سیاسی
حاکمان شرع و میرغضبان آماده کار بودند تا با یک اشاره کشیشان پوست را از بدن قربانی بکنند ژاندارک را در نوزده سالگی درسال 1431ميلادي در شهر روئن فرانسه زنده زنده سوزاندند.
اما آنها که مردم را به تقوا دعوت می کردند خود در خفا وآشکار کارهايی را انجام می دادند که برای آن حد و حدود تعزیرات قائل بودند وکسی را یارای مخالفت با آنان نبود. همچون امروز، احکام ظالمانه يی صادر می کردند كه مردم کوچه وخیابان بايد آن را رعايت مي كردند و آنها نماینده خدا بودند.
خود در رفاه بودند اما به گرسنگان و بی خانمانها توصیه صبر و بردباری می نمودند چون خود را برگزیدگان خدا می دانستند اما گوش خودشان شنوايی نداشت و درد و رنج مظلومان را نمی دیدند
و حالا همان دینفروشان حرفه ای اين بار به نام اسلام با کهریزک و اوین بر سرنوشت مردم ايران حاکم هستند تا ظاهرا دستورات دین و خدا را اجرا کنند.


هم اکنون ما نیز درایران شرايطي شبيه دوران قرون وسطي را پشت سرمی گذاریم در حالي كه در زندانها، هزاران زن و مرد منتظر اجرای حکم اعدام هستند.

اینان چگونه به قدرت رسیدند وتوسط چه کسانی چنین آشی برای مردم پخته شد کم و بیش می دانیم و خود بحث جدا گانه ایست.
اما امروز در قرن بیست و یکم چگونه بر مسند قدرت باقی ماندند.

از همان آغاز پیروزی انقلاب تا به حال برای در دست گرفتن قدرت و قیمومیت مردم، سرکوب مخالفان و باج دادن به غرب وشرق در دستور کار فقها بود .
در كتاب عبور از بحران، ص 217 دوشنبه 5 مرداد 1360 سرهنگ دهقان گزارشی از خریدهای موفق مهمات داد که از شرقی ها وغربی ها خریده اند و مشغول وارد کردن هستند ایشان مدعی است از اول جنگ تا کنون نزدیک بیست میلیارد دلار مهمات مصرف کرده ایم رقم عظیمی است.
به هیچ کسی رحم نکردند و هر دو جناح قرون وسطایي باکشتن مخالفین موافق بودند و از کشته مخالفین پشته ساختند و با شعار همیشگی مرگ بر ضد ولایت فقیه و مرگ بر منافق مرگ را حق مسلم آنها می دانستند وگاهی هم اسامی اعدام شدگان را در روزنامه ها و رادیو به اطلاع عموم می رساندند تا بدانند سرنوشت مخالفت با خدایان زر و زور به کجا ختم خواهد شد.

با شعار خمینی عزیزم بگو که خون بریزم مشغول بودند و هنوز به عذاب وجدان دچار نشده اند چرا که هنوز از مردم عذر تقصیر نخواسته اند می گویند فراموش کنید و بعضا آنها را با گوشه و کنایه سزاوار مرگ می دانستند همانند ابراهیم نبوی دلقک دربار قرون وسطي چرا که نام و نشان قربانیان یا مجاهد و فدائی یا غیر مکتبی بوده است.
کسانی که دستورات حکام شرع را در مورد حجاب و پوشیدن و نوشیدن نادیده می گرفتند مورد اذیت و آزار قرار می گرفتند.

حالا همان حاکمان ستمگر لباس سفید و صلح پوشیده اند و مخالف خشونت شده اند کلاس درس دموکراسی وآزادیخواهی هم گذاشته اند.

در قرون وسطي هر که در قدرت بود خود قانون بود و سر مخالفان با یک اشاره کلیسا بالای دار می رفت.
امروز هم چنین است قدرت و پول نفت وعمامه خامنه ای خود قانون است با اشاره ی او بسیاری از سرها بالای دار رفته است زن و مرد و پیر و جوان هم نداشته است فقط با یک اشاره در داخل و خارج حذف فیزیکی تمام عیار در دستور کار فقهای دین بود و مفسد فی الارض هم نامگذاری می شدند و اینها کسانی بودند که به حرف فقها بی اعتنا بودند. علت حذف فیزیکي آنها را این چنین بیان می کردند که اینان مسبب تمام مصائب هستند که با حذف آنها جامعه سالم می شود و نباید به آنها رحم نمود.

در دهه اول انقلاب حاکمان می خواستند دستورات خمینی که او را نماینده خدا بر روی زمین مي دانستند، پیاده کنند و نام خودشان را خط امام گذاشته بودند که مستقیم از طرف او به آنها ابلاغ می شد و فتوای قتل به سادگی آب خوردن صادر می شد. بسیاری سنگسار یا قطع عضو شدند جان انسانها به پشیزی نمی ارزید تا فقها را صاحب ایران و مال و جان و ناموس مردم بدانند.

امروز ماجرا چیست که متحدین دیروز همان بلايی را که بر سر مخالفان می آوردند بر جناح مقابلشان حلال و واجب مي دانند. باید دید از چه مراحلی طی سی سال گذشته اند دهها گورستان را از اجساد مخالفان در سراسر ایران پرکرده اند تا بالاخره نوبت به خودشان رسیده است. به چند نمونه از كتاب عبور از بحران، خاطرات رفسنجاني، توجه كنيم:
ص 247 5 مرداد 1360: همسر دکتر فاضل بازداشت شد به اتهام همکاری با مجاهدین خلق بعضی را عصبانی وبعضی را خشنود کرد ) بعدا اعدام شد.(
ص 300 2 مهر 1360 : غلامحسین نادی نماینده نجف آباد آمد روزهای تعطیل را برای کمک در زندان اوین کار می کرده اند از بی نظمی ونابسامانی زندان وبازجوئی ها مطالبی گفت ... محمدی ری شهری آمد وگزارشی از دادستان ارتش وشبکه های ضدانقلاب وموفقیتهای دادگاه داد.
ص 302 4 مهر ماه 1360 : ناهار را در منزل موسوی اردبیلی با حضور مهدوی کنی سید علی خامنه ای و احمد خمینی بودیم مهدوی کنی پیشنهاد داشت به کلی اعدام ها قطع شود وبا محاربان ملایمت کنیم تصویب نشد.
ص 317 پنج شنبه16 مهرماه 1360:گزارشات را خواندم... با اسداله لاجوردی مفصلا صحبت کردم خودشان را موفق می دانند و منافقان را رو به شکست.
ص 333 28 مهرماه :1360 مرتضی فهیم کرمانی آمد واز وضع زندان اوین می گفت از شلوغی وبی نظمی وبعضی از خشونتهای بی جا ناراحت بود.
ص 318 یکشنبه 17 ابان 1360: به مجلس رفتم گزارشها را خواندم و نامه ها را امضا کردم ناطق نوری آمد واز جلسه ای که در زندان اوین برای زندانیان اخیرا گذاشته اند گفت ومعتقد بود که اگر از تلویزیون پخش شود خیلی مفید است هزاران نفر از جوانهای زندانی شرکت می کنند و به نفع جمهوری اسلامی و علیه منافقان شعار می دهند...فریب خورده بودند...سپس جلسه ای با سید علی خامنه ای و عبدالکریم موسوی و اسداله لاجوردی داشتیم در باره وضع زندانها و دادگاههاو...)اعدام ها (.
ص 362دوشنبه 18 ابان 1360: فیلمی از مراسم زندانیها نشان داد جمعی از جوانان کم و سن سال در حدود هزار نفر که شعار علیه مجاهدین خلق می دادند این گونه چیزها در تاریخ بازداشتها کم سابقه است.
ص 366شنبه 23 ابان ماه 1360: در اول وقت محسن دعاگو آمد ایشان در بخش ایدولوژی حزب جمهوری وعصرها در زندان اوین کار می کند.
ص 367 یکشنبه 24 ابان ماه 1360: در باره اظهارات نمایندگان سوسیال دمکرات پارلمان آلمان غربی در باره اعدام های ایران ...صحبت کردم وآنها را محکوم کردم.
ص 423 دوشنبه 7 دیماه 1360: اول شب در دفتر خامنه ای با مسئولان قضائی و اجرائی و اطلاعاتی جلسه داشتیم که تا ساعت یازده و نیم شب طول کشید بحث در باره کیفیت بر خورد با مخالفان جمهوری بود قرار شد شدت عمل فقط ...در باره مجاهدین خلق پیکار و چریکهای فدائی خلق، رنجبران، کودتاچیان خلق مسلمان، کومله و دمکرات باشد.
ص 440پنج شنبه 24 دیماه 1360خمینی. همه مسئولان را با مسئولان قضائی دعوت کرده بودند برای مطلب مهمی همراه موسوی اردبیلی به بیت امام آمدیم رئیس جمهور، نخست وزیر میرحسین موسوی، اعضای شورای عالی قضائی، دادستان کل انقلاب و اسداله لاجوردی و بازرس کل کشور فهیم واحمد خمینی هم بودند ...امام مسئله شایعه شکنجه اخبار مربوط به شکنجه زندانیان را مطرح کردند. فهیم و اعضای بازرس مواردی را ذکر کردند. امام از اسداله لاجوردی توضیح خواستند ایشان گفت تعزیر می کنیم و تعزیر با اجازه حکام شرع است و توضیح داده شد به خاطر ...شلوغی زندانها و عدم امکانات کافی بروز چنان وضعی اجتناب ناپذیر بوده است.
ص 453 پنج شنبه 1بهمن 1360 : اسماعیل معزی نماینده ملایر که پسرش جزو منافقان اعدام شده بود، معترضا از مجلس استعفا داده بود دیروز در هیات رئیسه قرار شد استعفای ایشان را مطرح کنیم ممکن است با کمک به نجات پسر دیگرش که از مجاهدین خلق است ...او مجروح در بیمارستان است ایشان را در مجلس نگه داریم.
ص 457 یکشنبه 4 بهمن 1360: شب در جلسه رسیدگی به وضع زندانیان شرکت کردم سران کشور و شورای عالی قضائی بودند برای بهتر کردن وضع زندانها و بازجوئی ها تصمیمات مهمی اتخاذ شد.
ص 494 پنج شنبه 6 اسفند 1360: خانم شهید حاج مهدی عراقی و امیر فرزندش مهمان ما بودند از بدرفتاری بعضی از مسئولان شکایت داشتند اخیرا برادر خانم عراقی را به خاطر شرکت در گروهکهای محارب اعدام کردند. ناراحت است.
اینها گوشه ای از آنچه در خفا اتفاق افتاده است می باشد.
همان فتوا دهندگان دیروزی که تشنه خون مردم بودند و جنون خونریزی آنها جهان را متحیر کرده بود حالا به شکنجه و كشتار يكديگر برخاسته اند و از هيچ فحش و فضيحيتي به يكديگر دريغ و ابا ندارند.
اگر چه آنها را از این یاد آوری خوش نمی آید اما باید بگوئیم وضع دوران آنها و حکومت مداری آنها هم بهتر از همین دوران برده داری برای مردم اسلام شهر نبوده است تاریخ بیرحمیهای آنها را ثبت وضبط کرده است و در دادگاه تاریخ به خاطر جنایت علیه بشریت محکوم هستند.

چرا کروبی

در این روزهای ماه رمضان، کروبی را به عنوان شاخص ترین مخالف جناح مغلوب به زیر ضرب گرفته اند و با دستور شخص خامنه ای به درب خانه اش رفته اند و ماشاالله قصابها وشعبان بی مخ ها وگردانهای استشهادی احیا را با رکیک ترین الفاظ ناموسی گرفتند و به همسایه های خانه شیخ هم مهرورزی کردند.
چرا و مسئله چیست آیا بر سر مسئله گفتن و شکیات و سهویات و تقسیم رساله خامنه ای دعوا شده؟ عجب رساله ای و عجب حدیثی!

از قرار، ماجرای انتخابات به کناری رفته است و بود نبود خامنه ای و خانواده او در قدرت مطرح است و او سرنوشتش را در آینه روزگار می بیند که دست به چنینن کاری می زند.
ظلم دامن کسانی را گرفته که در صندوق خانه هایشان چنین آشی را پخته اند و برای مردم چنین ولی فقيهي را تعیین کرده بودند. روضه خوان دوزاری را سرور خود گماشته اند تا با هم بر خر مراد سوار شوند وخامنه ای دیگر نمی خواهد از خر مراد پیاده شود اگر چه همه آنها هم از ظلم او بستوه بیایند.
مسئله خامنه ای چیست و در ذهن او و دستگاه ولایت چه می گذرد؟
چرا بحران در همه سطوح حاکمیت مثل خوره به جان بیت او افتاده است و دیگر صحبت از خیمه نظام نمی باشد برای ماندن در قدرت چه باید بکند هر کدام از زندانیان تعزیر شده به خارج از زندان آمده اند از زندانهای قرون وسطايی و اعتراف گیریهای وتوبه نامه ها گفته اند.
که چاه توالت وتجاوز برای اعتقاد به مقام ولایت بکار گرفته می شود عجب ولایتي طی سی سال برمردم روا داشته اند.
خامنه ای می خواهد مجتبی پسرش را برتخت ولایت امری بنشاند و او هم درباری در قرون وسطاي ولایت براه انداخته و فتوا دهنده شده است و دارد تمرین رساله نویسی هم می کند و راهکار او هم همین است که می بینیم ودیگر از مجتهد اعلم بودن وجامعه الشرائط بودن ومدیر ومدبر واین حرفها گذشته است.
شبهای احیا، مدیر ومدبر بودن خامنه ای رادیدند که چگونه زنجیر ها را باز کرده است وچون وقت تنگ است باید کار آنهائی که ساز مخالف می زنند را یکسره کنند.
فقهای مغلوب روزگاری دادستان حاکم شرع بودند از ترس به کناری ایستاده اند و بر خود می لرزند و تماشاچی صحنه هستند وجرات نفس کشیدن هم ندارند که شب احیا با قمه کشهايي كه در ام القرای اسلامی که می خواست سر مشقی برای جهان اسلام باشد چه به روزشان بياورند. و راستي كه رژيم به چه روزی افتاده است كه تازه مي خواهد در مدیریت جهان هم مشارکت داشته باشد.
از قرار معلوم به هدف نهائی رسیده اند و قدس را با این عملیات آزاد کرده اند وتا پشت درب خانه کروبی هم رسیده اند و دستغیب و صانعی را هم گوشمالی داده اند چرا که آزادی قدس را اینها تا بحال عقب انداخته اند و باید حقشان را کف دستشان گذاشت.

در دهه 1360 و1370مخالفان را عامل استکبار جهانی می دانستند وحالا با تغییر آب وهوا جای دشمنان وفتنه گران هم تغییرکرده است

هاشمی رفسنجانی بساز وبفروش سابق

زمانی بدون اجازه او کسی جرائت اظهار نظر نداشت وبرای رو کم کنی مخالفان را به اوین می فرستاد و تجاوز جنسی در همان دوران بگفته منتظری بسیار بوده است حالا از ترس لال مونی گرفته است چرا که در بازی انتخابات بدستور شخص خامنه ای پاسدار احمدی نژاد جلوی انظار جهانیان روی عمامه رفسنجانی رژه رفت وحق او را کف دستش گذاشت بعد خامنه ای در نماز جمعه گفت من رفسنجانی را می شناسم در مورد او این حرفها درست نیست یک لگدی هم به اعضاي خانواده دزد او زد .

ناطق نوری نوچه مصطفی دیوونه
نوچه مصطفی دیوونه در پاچنار، رئیس دربار ولایت از اول رقمی نبوده که بخواهد حرفی اضافه بزند او در دهه 1340 افتخارش در فیضیه این بوده که با چوب درخت توی مدرسه فیضیه طلبه های طرفدار شریعتمداری را کتک مفصلی زده است. برای یک دهه روضه خوانی در بازار سرای قزوینیها عرش را سیر می کرد و قرار بود در دربار قرون وسطی به شکایت مردم رسیدگی کند حالا در به در دنبال کسی می گردد تا شکوائیه اش را به سر دسته چماقداران یعنی ولی فقیه بدهد.

شگرد خمینی

این روشهای خمینی از همان روزی بود که آرزوی مرجع تقلیدشدن را در سر داشت دشمن همه رقبا بود وبخصوص چشم دیدن آیت الله شریعتمداری را نداشت و اطرافیان او شریعتمداری را به زیر ضرب می گرفتند وقتی او ودیگران را سکه یک پول می کردند خمینی بمیدان می آمد در همان سالهای 1342 به بعد خمینی سخنرانی معروفی داشت که در آن گفت من دست علما را می بوسم دست طلاب را می بوسم دست مراجع را می بوسم به این می گویند شگرد آخوندی وقتی به قدرت رسید دست همه را بوسید با اعترافات تلویزیونی وزندان ومحاصره نمودن خانه هایشان وبلايی بر سر آیت الله منتظری آورد که هیچ دشمن روحانیتی چنین توهینی به او نکرده بود و می خواستند زنجیر بگردنش بیندازند و در خیابانها او را بچرخانند وخاطرات آن روزها را نوشته است.
هر دو جناح حکومتی با این شگرد آشنا هستند وهر کدام روزگاری خود جزو پیاده کنندگان طرحهای سرکوبگرانه بودند و با اشاره ای به درب خانه این و آن رقیب می رفتند تا خاک خانه او را بر توبره بکشند .

دادستان جلاد موسوی خوئینی ها
اما موسوی خوئینی ها تئورسین خط امام که این روزها از ترس در سوراخی خزیده است و جزو اصحاب کهف می باشد بعداز آمدن خمینی به پاریس خوئینی ها فورا خود را به پاریس رساند و محرم راز خمینی بود صبح تا شب تسبیح می انداخت و استغفرالله می گفت ودو سره بار میکرد هم آخوند بود وهم حرفهای روشنفکرانه می زد وباسرمایه داری مخالف بود که این پولها را از کجا آورده اند متعلق به محرومین است او که درسال 1358 جعبه مارگیری را باز می کرد و می خواست جاسوس آمریکائی بگیرد با خميني زد و بند كرده بود اينها بعد از انقلاب براي رد گم نمودن دنبال اسناد ديگران بودند.
و اوهم خود را آماده ولی فقیه شدن کرده بود وریشش را هم مرجع تقلیدی کرده بود که مجتبی خامنه ای مهلتش نداد حالا بعضی از همان همدستان گروگان گیرها را در زندان یا هتک حرمت کردند و یا سر آنها را درچاه توالت ولایت مطلقه فقیه نمودند تا عظمت خط امام و مقام فقاهت را در یابند و پاس دارند.

دادستان وحاکم شرع موسوی تبریزی جلاد
او هم در کشتار ید طولائی داشته و در کمترین زمان حکم بیشترین اعدامها را صادر می کرده اوهم جرات ندارد بگوید اگر این حکومت مانده است به خاطر کشتارهای بیرحمانه خط امامی ها بوده است واگر نه بگورستان تاریخ می رفت. او در بیرحمی زبانزد همه بود وحالا از ترس قبض روح شده است.
سؤال این است چرا خامنه ای با این همه زندان وشکنجه نمی تواند خط خود را به پیش ببرد و بوکسور باد کرده است و از امداد غیبی هم با همه التماس و در خواستها ظاهرا خبری نیست و سر ولی فقیه در خمره گیر کرده است.
خامنه ای روضه خوان دست دهم بود که خود با زد و بند همین افراد از جمله رفسنجانی و احمد خمینی برتخت سلطنت نشست و خامنه ای چنین روزهائی را می دید وکار احمد خمینی را یکسره کرد اگر امروز او زنده بود خود مدعی می شد وکار مشکل تر می شد بنابراین یادگار امام را نزد خود خمینی فرستاد، مال بد بیخ ریش صاحبش.
و البته امروز حسن خمینی ظاهرا کاره ئی نیست و آرزوی ولی فقیه شدن دارد و پشت سر او هم جناح مغلوب به نماز می ایستند به او دخیل می بندند یعنی این گرگ زاده هم عادل است والبته ترسو وبزدل است و جرات اظهار وجود هم ندارد که در برابر شعبان بی مخ های خامنه ای حرفی بزند ضمن آن که می ترسد او را نزد سید احمد خمینی بفرستند و قضیه را با یک روز تعطیل عمومی به پایان برسانند. اینکار ساده ئی است و خامنه ای هم این کاره است وگناه او را هم به گردن عوامل استکبار جهانی مثل سعید جان یعنی سعید امامی می اندازد.

نجف
بعداز ظهر بود سید حسین خمینی آمد و به من گفت آقا گفته است به محمود آقا بگوئید فوری و همین حالا این اعلامیه را برای تهران بخواند احمد خمینی با فاطی وحسن تنها پسرش در آن دوران برای هوا خوری به سامرا رفته بودند ساعت دو نیم بعد از ظهر مرداد 1357در این ساعت درب بیرونی بسته بود ودرب بیرونی را باز کرد و من به بیرونی رفتم و از آنجا به اندرونی رفتم خمینی وسط حیات منتظر بدون عبا وعمامه ایستاده بود و به من گفت همین حالا اعلامیه را برای تهران بخوانید و اعلامیه را خودش به من داد و پاکنویس کرده بود از او سؤال کردم برای چه کسی بخوانم گفت برای کروبی و موسوی خوئینی ها و شماره تلفن آنها را از دفتر تلفن خودش بمن داد به کروبی تلفن کردم ضبط صوت را آماده کرد و اعلامیه را خواندم سپس به موسوی خوئینی ها و صدوقی در یزد تلفن کردم و برای آنها هم اعلامیه را خواندم مضمون اعلامیه مخالفت خمینی با وعده های شاه بود که می گفت می خواهد آزادی بدهد وگفته بود شاه می خواهد تجدید قوا کند دستگاه سرکوب او فلج شده وبه او مهلت ندهید خمینی همیشه سعی می کرد از زمان جلوتر حرکت کند که سازشی در غیاب او اتفاق نیفتاد.

من کروبی را بعداز 1342 می شناسم در تابستان 1351پدر او از زندان آزاد شده بود و عازم مشهد بود او مرا با محمد مصطفوی که روبروی پامنار کتابفروشی داشت شیخ حجت الله کیان ارثی وسید مهدی جمارانی و سید تقی دورچه ای به الیگودرز دعوت کرده بود به بروجرد وسپس به الیگودرز رفتیم و چند روزی مهمان او بودیم و البته کروبی امروز هم کروبی آن روز نیست در دایره قدرت بوده واسرار بسیاری دارد از دستگاه سرکوب و زد و بند ها اطلاع دارد در مورد قتلهای زنجیره ای وخرید اسلحه از اسرائیل وبسیاری مطالب دیگر اما محافظه کاری می کند در گفتن واقعیتها این نکته را حتما می داند که اگر از زمان عقب بماند و جا بزند بدون معطلی او و فرزندانش را مفسد فی الارض خواهند کرد و زمینه آن را هم ساخته اند و منتظر فرصت می باشندکعب الاحبار ها هم آماده ومنتظر دستور می باشند و دادگاه ویژه روحانیت هم بیست و چهار ساعته برای این امور آماده است کما این که برای سید مهدی هاشمی و امید نجف آبادی منتشر کننده نامه قربانی فر دلال اسلحه و عبدالرسول حجازی و عبدالرضا حجازی هم پیاله احمد خمینی آماده بود وآنها را فوری اعدام کردند
اما چرا خامنه ای نمی تواند کروبی را ساکت نماید علت چیست؟
کروبی امروز موقعیت بالائی در حکومت ندارد که از دست بدهد و راهی را رفته است و نمی تواند نیمه تمام بگذارد افشاي دو مورد تجاوزدر کهریزک وسر زندانیان را در توالت نمودن در اوین کل دستگاه خامنه ای را زمینگیر کرده است وهمین مسئله باعث شد که او را که تا به حال دستگیر نکرده اند . این کروبی نیست که میلیونها نفر علیه او در سراسر ایران شعار دادند و عکس اورا آتش زدند و با شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه در حقیقت ولی فقیه را بزیر کشیده اند و خامنه ای می داند که باید برود وخودش بهتر از هر ناظری از منفوریت خود و دستگاه سرکوبش اطلاع دارد وبا کشتار و شکنجه دهها هزار نفر هم نمی توان دیگر بر این مردم حکومت کرد او به خیال خود می خواهد اشتباه شاه تکرار نشود و می گویند اگر شاه چندین سال جلوتر کنار می کشید ممکن بود چندسالی دیگر ورثه او بر مردم حکومت کنند که البته بعید می دانم چون خانه از پای بست ویران بود و با رفتن شاه همه چیز به هم ریخت و دیگر کشتار مردم همانند هفده شهریور هم جواب نداشت.
و حالا خامنه ای از ترس مرگ کلیت رژیم راضی شده اما جاده قدرت برای مجتباي عزیز دردانه اش آماده نیست و اظهارات حداد عادل را هم در همین چهار چوب باید دید که گفته بود مجتبی هم رئوف و درس خوان است و درس خارج هم می دهد به چه دلیل یک مرتبه به مسائل شخصی دامادش و یکی از منفور ترین هاکه در حاکمیت است پرداخته است؟
مردم در شعارهایشان می گفتند مجتبی بمیری رهبری را نبینی هردو اینها در کنار هم معنی خاص خود را پیدا می کند.
خامنه ای فکر می کند هنوز دوران قاجاریه است.
یا دوران رضا شاه وقتی فرار کرد وبه جزیره موریس فرستاده شد پسرش جانشین او شد خامنه ای می تواند همان سناریوها را پیاده کند .
این زمانه با دوران قاجاریه و پهلوی تفاوت بسیار دارد و مردم دیگر حکومت خانوادگی را نمی خواهند و فکر می کنم دوهزار و پانصد سال حکومت فامیلی و خانوادگی کافی باشد وقتی خمینی به ایران باز گشت با شعار جمهوری آمد و بعدا بر اسب قدرت نشست دم از ولایت فقیه زد و همچنین رضا شاه هم با شعار جمهوری آمد بعدا جمهوریخواهان را کشت.

اما پاشنه اشیل خامنه ای

در سوابق خامنه اي آمده و تمام كساني كه او را مي شناسند مي دانند كه در دوره طلبگي اش يكي از «تن لش»هاي آخوندها بوده است. و همه از او فراری بودند حاج علی نحوی که در بازار قم فرش ابریشم می فروخت با خامنه ای رفیق بود می گفت مادرم گفته بود اگر سید علی را دوباره به خانه ما بیاوری می آیم در بازار داد می زنم ومی گویم سیدعلی از صبح تا شب در خانه ما پای منقل نشسته وپسر مراهم او معتاد کرده است و این آدم درس خوان نیست فقط آواز می خواند .
این گوشه ای از سابقه ولی امر مسلمین جهان می باشدکه حالا بر تخت خلافت نشسته وظیفه خدا وپیغمبران را هم او تعیین می کند با خونریزی بیرحمانه بر مردم خدائی می کند و از دستاوردهای حکومت ولائی صنعت کلیه فروشي در ایران تحت حاکمیت ولایت مطلقه است .

امروز در حال گذر تاریخی از قرون وسطي می باشیم که دین فروشان مردم را به دار می کشند و متجاوزان به نوامیس مردم خود را صاحب دین ودنیای مردم هم می دانند بدون اما و اگر و ما در دوران برزخ ولایت فقیه هستیم کسانی که با وعده زندگی بهتر و آزادی برموج نارضایتیها سوار شدند و توانستند در هاله ای از قداست و قدرت خود را قرار دهند وبر سر نوشت مردم حاکم شدند .

بر سر تقسیم غنائم باد آوره چه دعوايی است؟

و ما قربانیان چه باید بکنیم؟ وظیفه ما چیست؟ آگاهی وهشیاری ما بر سر نوشت خودمان ونسلهای آینده تاثیر گذار خواهد بود و هشیاری هر ملتی سرنوشت آنها را تعیین می کند
در این مرحله یک جناح می خواهد جناح دیگر را برای همیشه از صفحه روزگار محو نماید ودیگر مساله مشارکت در قدرت برای خامنه ای مطرح نمی باشد همه اینها باید بروند و از اظهار نظر هم خودداری کنند وحتی اجازه برای رفتن به مجلس ختم هم ندارند علت روشن است رژیم در حال مرگ می باشد و با کوچکترین اجتماع شعار علیه ولی فقیه سر داده خواهدشد اما خامنه ای نمی تواند چنان که خمینی هم نتوانست منتظری و حتی آذری قمی را هم ساکت کند وخامنه ای هم نمی تواند و بر سر شاخ بن می برد

دشمنان قسم خورده
چنین روز سیاهی را تدارک دیدند دوباره خوابهائی دیده اند ونفرات خودشان هم بیکار ننشسته ومشغول می باشند که سره را رنگ کنند و به جای قناری بفروشند و همگی دستهای خون آلود خود را در دستکش سفید پنهان کرده اند، از حاکم شرع گرفته تادادستان واطلاعاتی و...عاشق دلباخته آزادی شده اند همانها که جامشان را با خون فرزندان دلیر مردم ایران پر می کردند.

در سال 1357 همه مسائل سیاسی در پشت پرده حل و فصل شد و مردم غریبه بودند و خمینی به همه دست اندرکاران وعده های خوبی داده بود و البته همه را هم تا لب چشمه قدرت برد وتشنه بر گرداند.
رژیم قرون وسطايی به لحاظ داخلی و بین المللی در بدترین شرايط است کارگزاران سرکوب می گویند جامعه ملتهب است و رژه های شهری قداره بندان برای رعب و وحشت می باشد.
ایران ارث پدری هیچ آخوند وآقازاده وشاهزاده ومرده خوری نیست ودیگر خامنه ای با شعبان بی مخ ها وماشاالله قصاب ها با زنجیر وچماق نمی تواند زنجیر اسارت را به پای ملتی ببندد ورژِیم قرون وسطابی که در سی سال گذشته خون مردم ایران را بیرحمانه بر زمین ریخته است وچنین روز سیاهی را تدارک دیده، نماینده مردم نبوده و نیست و باسرکوب توانسته است همچون امروز قدرت را حفظ کند و جنایتکار خوب و مقدس در تاریخ نداشته ایم که برای او حرم و ضریح در جاده قم بسازند.
صاحب جنبش آزادیخواهانه مردم ایران کسانی هستند که باخونشان طی سی سال گذشته آزادی برای همه را پاس داشتند وجانشان را فدیه رهايی مردم کردند و نباید در فردای آزادی ایران قوم برتر مذهب برتر ملیت برتر وزبان برتر داشته باشیم و همه ایرانیان با هر سلیقه واعتقادات از یک حق مساوی برخوردار باشند بدون اما و اگر هیچ خانواده ای حق وراثت بر سر نوشت مردم ایران را نخواهد داشت چه مجتبی خامنه ای وچه حسن خمینی ودادگاه برای آنها به خاطر مشارکت در سرکوبها تصمیم خواهد گرفت.

جمعه 26 شهریور 1389
17 سپتامبر 2010