ایت اله طالقانی اقای مهدوی کنی چرا گریه میکنی


بدستورخامنه ای وبا وساطت امامی کاشانی مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان شد .


مهدوی کنی پیشنماز مسجدی در خیابان ایرانشهردر تهران بودوشبهای احیا ماه رمضان مسجد شلوغ میشد . ومنبری های به اصطلاح داغ را هم دعوت میکرد از جمله سید عبدالغفار سجادی که هم با مخالفین رابطه داشت وادعای مبارزه داشت وخط میداد وهم با ساواک کار میکرد .مثل بعضی از ظاهرامخالفین فعلی که دوسره بار میکنند .هم برای ارتجاع کار میکنند ومقاله هایشان در سایتهای ایران دیدبان هم هست که حلوا حلوا میشود وملات سازی میکنند و هم سینه چاک قربانیان هستند واز هیچ رذالتی کوتاهی نمیکنند .



پدر رضائی های شهید تعریف میکرد دردوران انقلاب که اخوندها ازسوراخ بیرون امده بودند ومهدوی کنی سردمدار شده بود وبرای همه خط تعیین میکرد شبی منزل پدر طالقانی بودیم وتازه از زندان ازاد شده بودند.از دوران زندان تعریف میکردند که چه گذشته است وبا چه کسانی برخورد کرده بودند در حیاط زندان قدم میزدیم دیدم مهدوی کنی گوشه حیاط زندان نشسته وزار زار گریه میکند . بسراغ اورفتم که او را دلداری بدهم .وپرسیدم ماجرا چیست وچرا گریه میکنی پدرت مرده یامادرت مرده بالاخره عمر دست خداست .وخدا انها را رحمت کند دنیا محل گذر است مهدوی کنی گفت نه چیزی نیست وبالاخره بلند شد ودرحیاط زندان قدم میزدیم ومنتظر بودم تا ببینم چه شده او گفت شرائط زندان سخت است من عادت نداشته ام نمیدانم چرا من را گرفته اند و با احتساب امروز من هفت روز است که زندان هستم و والده اقامصطفی را ندیده ام ودلم برایش تنگ شده است ودوری اورا نمیتوانم تحمل کنم ما اهل مبارزه به این شکل داغ نبودیم بیشتر با کار فرهنگی موافق بودیم و...پدر سوخته ها من را اشتباهی گرفته اندبعضی از مخالفین به مسجد ما هم می امدندبخاطر انها من را گرفته اند و من حالانمیدانم چه کنم .



ایت اله طالقانی مات مبهوت میماند که شیخ چه میگوید وچرا زهوارش در رفته است ودارد بد جوری ابروریزی میکند.به مهدوی کنی میگوید اشیخ اینجا زندانی سیاسی هست که ده پانزده بیست سال است که زندانی هستند . تو جلوی این زندانیان مقاوم ابروی همه زندانیان سیاسی را میبری.برو همین حالا یک گوه خوردن نامه به ساواک وشاه بنویس برو بیرون وبا همین شیوه


مهدوی کنی از زندان ازادمیشود.



در دوران انقلاب مهدوی کنی یکی از کسانی بوده است که اهل بخیه بوده و بامطهری رفسنجانی بهشتی مفتح وموسوی اردبیلی وباهنر جامعه روحانیت را راه اندازی میکنند ودر مذاکره با امریکائی ها وسپهبد مقدم رئیس ساواک در خانه مرتضی مطهری ملاقات داشته است .سابقه اش در مجموع چنین بوده که در باره او میگویند اخوند انگلیسی تبار است ومرتب برای معالجه به لندن میرود .هم فال است وهم تماشا اگر بالا بیاید میگویند جناح انگلیسی ها دست بالا را دارند .



بعداز انقلاب عضو شورای انقلاب ورئیس کمیته مرکز وزیر کشور ونخست وزیر ورئیس روحانیت مبارز وهمه فن حریف است.



حسن کروبی برادر کروبی که مسول بنیاد مسکن بود به من گفت یک روز مهدوی کنی تلفنی گفت هر گاه کاری داشتید ونمیتوانستید خط را جلو ببرید تلفنی به کمیته مرکز خبر دهید ما همیشه صدتا موتور سوار اماده داریم میفرستیم بعنوان مردم همیشه در صحنه حساب انها را کف دستشان بگذارند وچماقداران را از همان ماههای اول انقلاب براه انداخته بود. در کمیته مرکز عزت شاهی هم جزو غلامان او بوده و کالبیر 45 می بست یعنی ادم مهمی شده است .



یکی از خصوصیات مهدوی کنی جوشکار بودن او است وبا هرکسی صحبت میکرده طرفدار همان بوده است وحق را به او میداده وقتی مهدوی کنی نخست وزیر بود خامنه ای رئیس جمهورشدومهدوی کنی ناچار به استعفا شد ومیرحسین موسوی نخست وزیر خامنه ای شد حالا چه شده که دویاره به صحنه امده .



رفسنجانی در عبور از بحران می نویسد .هفتم شهریور 1360


عصر در دفتر رجائی جلسه ای داشتیم پیشرفت کار مبارزه با گروههای خرابکار را دادند ...رجائی باهنر علی قدوسی محسن رضائی مهدوی کنی خامنه ای مرتضی رضائی رضا سیف الهی یوسف کلاهدوز خسرو تهرانی فخرالدین حجازی وبهزادنبوی بودند.



1شهریور 1360 با موسوی اردبیلی برای مشورت خدمت خمینی رسیدیم امام از کم احتیاطی گله داشتند با صدارت مهدوی کنی موافقت نمودند.



دوشنبه 24 اسفند 1360شب دفتر من خامنه ای مهدوی کنی موسوی اردبیلی امامی کاشانی وموحدی کرمانی امدند وراجع به کاندیدای مجلس خبرگان مشورت کردیم.



بحران عدم مشروعیت خامنه ای دربین خود کار گزاران هم مشهود است وچگونه بجان یکدیگر افتاده اند که فسیلی رابا ویلیچر ازموزه یا گورستان بیرون اورد ه بارفسنجانی تاخت زده اند .و رئیس مجلس خبرگان شده است این مجلس خبرگان بقول ایت اله منتظری همگی اخوند های درباری هستند که بخاطر پول ومقام بخدمت علیشاه در امده اند .ومیخواهند ولی فقیه ثانی را که در مخمصه با کوه یخ بر خورد کرده است نجات دهندکار ولی فقیه با اینها بجائی نخواهد رسید چرا که اگراینها موقعیتی میداشتند با خامنه ای تاخت نمیزدند .بلحاظ حوزوی همانند خود خامنه ای روضه خوان و بیکاره هستند .وخانه از پای بست ویران است .



خامنه ای تنها مانده است علی مانده وحوضش خامنه ای ثروت وقدرت را با هیچ بخشی تقسیم نخواهد کردوراهی را که رفته است باز گشتی نخواهد داشت ومیداند چگونه بر مردم حکومت کرده است .حتی رفسنجانی که اورا به تخت نشانده مورد غضب خامنه ای قرار گرفته است وبرای بقای نطامی که خود یکی ازاستوانه های ان بود بزیر کشیده شد.وماجرا تمام نشده تازه سر کلاف باز شده است.وباید شاهد افشای بسیاری از ماجراهای پشت پرده بود.



اما این کشتی ولائی در طوفان خشم مردم گرفتار امده است وجابجائی وهیچ تدبیری هم نمیتواند این خیمه وخرگاه را از خشم میلیونی مردم نجات دهد.انهم از طرف ناخدائی که فاتحه اش را مردم در خیابانهای سراسر کشور خوانده اند.



رفسنجانی در نماز جمعه در اوج کشتار های سالهای 1360و1362گفت اگر همان اول انقلاب صدتا یا دویست نفر از مجاهدین خلق را اعدام میکردیم حالا مجبور نمیشدیم که هزار نفر از انها رااعدام کنیم و گروهکها اعلامیه داده اند ونوشته اند خون پاک فرزندان خلق را بزمین میریزند این خون ازخون خوک هم کثیف تر هست.


سر نوشت رفسنجانی را همه مردم میبینند که به چه ذلتی کشیده شده است .اینست نتیجه جنایتهایش که باید همان اوباشی که او انها را برای سرکوب بکار میگرفت در جماران جمع شوند وعلیه اکبر شاه شعار دهند .ورفسنجانی بیچاره وسردار بازندگی جرات نمی کند نفس بکشد. پس ان ادعاها که اهل مبارزه بوده است چندین جلد کتاب با عکس تفصیلات هم درباره ان نوشته است چه شد.



وسرنوشت خامنه ای همانند همه دیکتاتورها خواهد بود واز ان گریزی نیست وطی سی سال هر کسی با این روضه خوانها مخالف میشود برچسب مامور امریکا واسرائیل را برپیشانی او میزنند تابتوانند طناب دار را بگردن او بیاندازند و تواب خانه بیست وچهار ساعته دراوین وکهریزک کار میکند که بگویند عامل استکبارجهانی بوده اند . تاخامنه ای با خیال راحت بر مردم خدائی کند .ومهدوی کنی در بر تخت نگهداشتن خامنه ای بهتر از سایر اخوندها مثل ملاحسنی نخواهد بود.اینده نزدیک نشان خواهد دادکه این جابجائی ها تاثیری در سرنگونی نخواهد داشت واثری از این حکومت باقی تخواهد ماند.


وچهار شنبه سوری امسال پیام خشم ملتی بود که اخوند ها نمیتوانند از ان به گریزند وعلیرغم تمام فتواها و مامورین ولباس شخصیها مردم یکپارچه برای مخالفت به خیابان امدند.


این اتش خاموش شدنی نیست تا روزی که ملاهای قرون وسطائی را بزیر بکشند.و انقلاب تنها راه نجات مردم ما از نکبت ولایت فقیه است .




خامنه ای چراغها را خاموش کنید.

قبل از انقلاب خامنه ای روضه خوانی میکرد واز این شهر به ان شهر میرفت تا خرجش را دربیاورد واز هرکدام این رفت وامدها تکه هائی داشت. وقتی شنگول بود پیپ را روشن میکرد ومرتب چای شیرین میخورد از شاهکارهایش تعریف میکرد. هرگاه به مشهد میرفتم یااو به تهران می امد اورا می دیدم .

میگفت حاجی شاهرود ی ما را هرسال در خانه اش به یک دهه روضه خوانی دعوت میکرد. وچون از روضه ما راضی بود به او وکالت داده بودند منبری های دیگر را هم دعوت کند .واعظ طبسی وچند نفر دیگری را دعوت کرده وهرشب بمناسبتی روضه یکی از ائمه را میخواندیم. تا صاحب عزا نذرش ادا شود وبداند که همه نوع روضه ئی بلد هستیم. وگاهی هم بجث های علمی میکردیم تا جوانان شاهرود را ارشاد کنیم . ومجلس گرمی بودوکارمان گرفته بود.

هرسال شب اخر حاجی شامی تهیه میدید. وبعد از شام سینی در دست به اطاق می امد ودرسینی پاکتی گذاشته بود که منبری ها سهم خودشان را بردارند وسالها ما به خانه این حاجی در شاهرود میرفتیم وهر سال همان مقدار پولی که سال قبل داده بود در پاکت میگذاشت وبما میداد. وبرای یک دهه دویست تومان میداد که پولی برای مانبود وهر چقدر هم گوشه میزدیم حاجی بروی خودش نمی اورد وگاهی روضه گرانی را هم میخواندیم. به صحرای کربلا میزدیم تا شاید دل حاجی اقا به درد بیاید وپول بیشتری در پاکت بگذارد بالاخره کارهای ما موثر واقع نشد که نشد.

با منبری های دیگر قرار گذاشتیم که شب اخر هر کدام گوشه ئی بنشینند وقتی حاجی واردشد یکی بر ق را خاموش کند ودر تاریکی یکی زیر سینی بزند که پاکت ها بیفتند. وقتی حاجی با سینی وارد شد صلوات فرستادند وهمیشه هم سینی را اول جلوی من میگرفت چون سید بودم . همین که حاجی بطرف من امد چراغ را واعظ طبسی خاموش کرد ویکنفر زیر سینی زد ودر تاریکی پاکت های پول چپو شد ویکی از انها را هم من برداشتم وبقیه را هم هرکسی که درجریان بود برداشت ومشغول عبادت شدند.

حاجی هاج واج مانده بود که چرا برق رفت ودستپاچه شده بود بطرف پریز رفت چراغ را روشن کرد صلوات فرستادند امد بطرف سینی دید که پاکت های پول نیست تعجب کرده بود. وماهم مشغول ذ کر گفتن بودیم اصلا بروی خودمان نیاوردیم حاجی مانده بود با سینی خالی اینطرف وانطرف را نگاه میکرد که کار چه کسی بود بهمه شک کرده بود بجز ما وماهم صورت حق به جانب گرفته ومشغول عبادت بودیم ذکر میگفتیم. سینی را برداشت واعظ طبسی لنگ لنگان بطرف من امد ودرکنار من نشست پرسید برق رفته بود وایا در شاهرود مرتب خاموشی هست. حاجی می شنید وچیزی نمیگفت بعد از چند بار چای اوردن حاجی سینی را برداشت وبا خود برد وما هم زیر چشمی او را نگاه میکردیم. ودو باره با سینی پر از پاکت پول بطرف من امد یااله گفتم وپاکت خودم را بر داشتم بطرف منبری های دیگر رفت. وانها هم پاکت را برمیداشتند وسلم اله میگفتند . من برای یک دهه روضه دوپاکت گرفته بودم وخوشحال که حقم را از حاجی گرفته ام اشک مردم را که بی خود در نیاورده ام وروضه مجانی که نمی خوانند .

این خاطره وشاهکار را خامنه ای وقتی سرحال بود وپیپ را با توتون هافن هاف روشن میکرد تعریف میکرد

که چه بر سر صاحب عزا اورده است تا یک پاکت پول بیشتر بردارد ودر جیب بگذارد و از درب خانه جاجی شاهرودی بیرون رفت .

حالا همان روضه خوان که با ترفند هاشمی رفسنجانی واحمد خمینی به تخت سلطنت جلوس کرده وفرار گذاشته بودند یک دهه خامنه ای رهبر بشود. ویک دهه هم احمدخمینی قبل از اینکه نوبت احمد یادگار امام برسد به دستور این روضه خوان چراغها را خاموش کردند.واینجاهم شیوه اش را پیاده کرد

واورا به گفته مهدی خزعلی با یک قرص دوز بالا به بهشت فرستادندیک روز هم عزای عمومی اعلام کردند . ودسته سینه زنی وعزادری با علم وکتل هم برای او برپا کردن وکتبیه سیاه به در دیوار چسباندند نا هارو شام دادند . وبرای او درعزاداری سنگ تمام گذاشتند وخود صاحب عزاشدند واشکهای زیادی هم ازشوق ریختند .بهمدیگر تسلیت میگفتند و ودلداری میدادند.که انشاله غم اخر از این خانواده باشد .

یادگار امام را باهمدستی رفسنجانی به دیار باقی فرستاد تا حق به حق دار برسد ورسید . احمد خمینی را از نزدیک میشناختم وهر روز او را در بیرونی در نجف میدیدم.اگر بخواهم از او تعریف درستی کرده باشم .ادم هفت خطی بود وخمینی به او سفارش کرده بود کاری به سیاست نداشته باشد وبا ساواک هم همانند اکثر فرزندان مراجع رابطه داشته است .

بعد از انقلاب بسراغ پرونده خودش در ساواک بوده پدر رضائی های شهید این ماجرای احمد خمینی را چنین تعریف کرد ومیگفت احمد خمینی چندین بار از من پرسید ترا بخدا شما داخل پرونده مرا در ساواک دیده اید یانه.از دورانی که به نجف امده بود تا نوفلوشاتوهمیشه حرفهای خمینی را پیاده میکرد.وهر چه خمینی میگفت همان نفش را بازی میکرد گاهی لیبرال وازادیخواه ومخالف تند رو وگاهی خط امامی ومصاحبه های سال 1358و 1359 باروزنامه ها نشان از نقش های اوداردسید محمود دعائی در باره احمد میگوید .هر کاری کرده بدستور خمینی بوده است وتاسف خورده که اسرار زیادی را با خود بگور برده است . نتیجه کارهای احمد خمینی را تاریخ ثبت کرده است حکومت فعلی و گورستان خاوران یکی از انها است .

درخونریزی و جنایت نقش درجه یک داشته در کنار خمینی وخامنه ای ورفسنجانی از مجاهدین خلق ومخالفین همین اصلاح طلبان امروزی که طرفدار عدم خشونت هستند و با موتلفه ئیها جوی خون براه انداخته بودند وصفا میکردندواز استخوانهای بیگناهان ستون این حکومت ولائی برپاشد و ایران را ارث پدری خودشان می دانند و میدانستند .

از سه نفری که خامنه ای را به تخت سبطنت نشاندند یکنفر باقی مانده است وحالا نوبت رفسنجانی است که خامنه ای دستور داده است چراغ او را هم خاموش کنند .

اکبرشاه میگفت میخواهم رو کم کنم.

رفسنجانی بساز بفروش سابق خود در کلاه گذاری بر سر دیگران ملائی است واین ساختمان ولایت فقیه رابه نوشته خودش با احساد غرق در خون مجاهدین خلق با بی رحمی بالا برده است . ودر خاطراتش هم به ان افتخار کرده است . وچند جلد کتاب برای خود نوشته که چه کسی بوده است. وحالا نتیجه انرا با لرز وترس وخفت و خواری باید ببیند . که به زن وبچه او در ملا عام چه میگویند . اگر هم خیمه شب بازی باشد وضعیت اجتماعی وموقعیت امروز اورا نشان میدهد که به چه جزامی تبدیل شده است که هر پاسدار وروضه خوانی مثل شجونی یا سید حمید روحانی زیارتی مرتب بر او میتازند چه بر سر رفسنجانی بیچاره امده است . زمانی اگر کسی به او انتقاد میکرد در زندان زیر شکنجه یا به جوخه اعدام سپرده میشد.حالا در خیابان به دختر او میگویند...غیرت رفسنجانی کجاست بیچاره چقدر زبون وخوار شده است .هر کسی بخواهد پستی بگیرد لگدی بگورخاندان زنده رفسنجانی میزند .اخر وعاقبت سردار سازندکی را دیدیم.

وحالانوبت نوشتن ادامه کتاب سردار سازندگی که در زیر پای پاسداران وچماقدارانی است که خودش براه انداخته بود

. شیخنا . این هنوز از نتایج سحر است . رفسنجانی که مثل اب خوردن خون میخورد فکر میکرد با کشتار میتواند بر مردم خدائی کنداما به او ریاست وفا نکرد.ان اشی را که همیشه برای مخالفین می پخت حالا بر کام خودش میریزند .

وخامنه ای فکر میکند با کشتار وبدار کشیدین مجاهدین خلق ومخالفین برتخلت سطنت باقی می ماند.

اما همه محاسبات او بر عکس در امده است ودر سیصد متری کاخ بن علی نوبت سید علی را شنیده است همانند همه دیکتاتورها همیشه میخواسته با چراغ خاموش پادشاهی کند احمد خمینی را با چراغ خاموش دفن کرد ایت اله منتظری را با چراغ خاموش پنج سال در خانه اش زندانی کرد. سعید امامی سعید جان را با چراغ خاموش بسراغ نویسندگان فرستاد .مسبب اصلی قتلهای زنجیره ای شخص خامنه ای بوده است وبا فتوای او همه را کشتند. وبرای بستن پرونده سعید امامی را هم با داروی نظافت کشت.

حالا بسراغ خواص بی بصیرت رفته است وبه جناح مغلوب چنگ دندان نشان میدهد واز انها توبه نامه میخواهد تا تعیین تکلیف کنندکدام طرفی هستند.ورساله توضیح المسائل هم نوشته است وروضه خوان دوره گرد راجع به شک بین دو وسه فتوا صادر کرده است .بدنبال مقلد در قم میگردد ومرتب باید به قم سفر کند تا اسم اورا هم جزو مراجع بنویسند .وشاید هم در اخر کار بنویسند که بوده است. واسرار این روزها هم پشت پرده نمی ماند .

حسین شریعتمداری را با چراغ خاموش بسراغ همه مخالفان فرستاده تا برای هر کدام پرونده موساد وامریکائی ونئوکانی بسازد که مخالفت با امام تازه ظهور کرده. که کور میکند . از کجاها سر چشمه میگیرد .

اما مناظره تلویزیونی در خیمه شب بازی که سی سال است ادامه داشت قرار بود با چراغ خاموش ومهندسی شده به پیش برود که ناگهان سر تقسیم پاکت چراغ روشن شد وهمه مردم ایران از خود صاحبان قدرت شنیدند که همه تصمیم گیرندگان دزد وقطاع الطریق وراهزن هستند. واز جیب مردم چه بخور بخوری بوده است .

همانها که دم از تقوا ودرستی میزدند وبرای دزدیک کیسه برنج فتوای دست قطع کردن میدادند همگی خود دست در پول حرام دارند ومعادن وصنایع راچگونه بین خودشان تقسیم کرده اند .وبرای همدیگر خط ونشان میکشیدند که بگم یا نگم .

احمدی نژاد را خامنه ای با چراغ خاموش به ریاست جمهوری نشاند که گندش در امد .ونتیجه شمارش ارا را مردم در خیابانها فریاد کشیدند ننگ ما ننگ ما رهبر الدنگ ما .

نوری مالکی را هم با چراغ خاموش به نخست وزیری عراق نشاند .تا تکلیف دشمن اصلیش را روشن کند وبه ارزوی دیرینه اش برسد وخیالش از هرجهت اسوده شود.وهمین حالا اوباش اطلاعاتی در گردا گرد پایگاه اشرف با شمیشر وتبر بدنبال نفس کش هستند . عجب دموکراسی امریکائیها در عراق اوردند وظیفه ما سنگین تر از گذشته است جنگی نا برابراست در کشور ما چنین بوده.و بد نیست .دفترحقوق بشر سازمان ملل را از ژنو به عراق منتقل کنند .

با چراغ خاموش در معابر عمومی عراق بمب گذاری میکرد .با چراغ خاموش زمین ولیعهدی مجتبی پسرش را دیده بود که شعار مجتبی بمیری رهبری رو نبینی راشنید .با چراغ خاموش مشغول ساختن بمب اتم بود ومیخواست در مدیریت جهان مشارکت داشته باشد .

درهمین حال برای ساختن نورانیت خود تلاش میکرد ودرسقف ماشین پرژکتور کار گذاشته بود تا امام زمانش بخوانند وبیماران را شفای عاجل وبیکاران را شغل مناسب بدهد وبا یک عکس دست امام نو ظهور روشد.

بیش از سی سال با زدوبندوبا چراغ خاموش کشتند وصدائی در نیامد. ومشغول بده وبستان بودند برمردم خدائی میکردند .حالا برسر تقسیم غنائم چراغ ها روشن شده است انهم در دورافتاده ترین نقاط ایران همه میدانند که چه خبراست وطشت رسوائی بصدا درمده است که همه جهانیان میشنوندهمان چیزی که اخوند ها از ان پرهیز داشتند.

این راهی که خامنه ای رفته است بدون بازگشت است.میلیونها نفر به خیابانها امدندوحشت سراپای رژیم را فراگرفته است ومیدانند که روز پاسخگوئی نزدیک است وگریزی از ان نیست وخواسته شان برچیده شدن این نظام قرون وسطائی است وجکومت قرون وسطائی خوب هم نداشته ایم.

وضعیت فلاکت بار رزیم خود بخودی بوجود نیامده نتیجه سه دهه مبارزه با بنیادگرائی است مبارزه ای یک نفس با بهائی بسیار سنگین که ملت ایران به صورت های مختلف پرداخته است .به میدان فرستادن جوانان اگاه وانقلابی تنها

یکی ازانواع بهائی است که این مردم بابت پرداخت بهای حاکمیت دیو خونخوار ولایت داده اندوهمه اینها نشان میدهد که درد اصلی مردم در ولایت سفیانی کسی است که بدون هیچ صلاحیتی بر کرسی بالاترین مقام یک میهن تکیه زده

است وفقط برای قدرت خوداز هیچ توطئه ای دریغ نکرده ونخواهد کرد

هر دیکتاتوری وقتی از یابوی قدرت بزیر کشیده میشود دموکرات میشود وروضه خوان دموکراسی میشود ومیخواهد کرسی دموکراسی راه بیاندارد . اما حاضر نبودند ونیستند بگویند در دورانی که در قدرت بودند چگونه هزار هزار انسان فرهیخته را زنده بگور میکردند چگونه ترور میکردند. وچگونه اقدام به تجاوزهای غیر قابل تصور جنسی کردند که اتفاقا در همان زمانی صورت گرفت که همین اصلاح طلب ها نیز شریک قدرت بودند .

این رژیم برای بقا احتیاج به جراحی مداوم داشته وبالاخره به اخرین حلقه قدرت رسیده است.که زمانی با همدیگر سر غیر خودی ها را زیر اب میکردند .بعد هم میگفتند مانبودیم. ایا قاتل خوب هم در تاریخ داشته ایم که به خمینی دخیل میبندید خمینی .همه مخالفین را با اتهام وابسته به امریکا واسرائیل تیرباران میکرد وبه نزدیکترین افراد بخودش رحم نکرد. دستگاه تواب سازی مرتب قربانیان را به صفحه تلویزیون میاورد تا بگویند وابسته بودند.

به خود فریبی مشغول نشوید دوران حرفهای قشنگ برای سیاهی لشگر وعوام فریبی بسر امده است تا بحال ایا کسی بوده ست که بخواهد قدرت را بگیرد وبگوید مخالف ازادی است خمینی هم در پاریس روزی چندین بار جلوی تلویزیون سی ان ان ورادیو بی بی سی نماز ازادیخواهی میخواند سینه چاک ازادی شده بود ومیخواست مردم را از دیکتاتوری شاه نجات دهد . اما بعد از به قدرت رسیدن از خون جوانان وضو میساخت..ودهها بار حقوق بشر سازمان ملل وعفو بین ا لملل جنایتها ی ان دوران را محکوم کرده بودند.

چرا حاضر نیستندجنایتهای ان دوران را محکوم کنند.فقط زندان وشکنجه برای خودشان را بد میدانند.هر کس واز جمله مدعیان اصلاحات را باید از رفتارش شناخت نه از گفتارش وقتی در استیصال هستند. برای ازادی اشک تمساح میریزند.و رنگ عوض میکنند وخودشان را هم رنگ جماعت میکنندومیخواهند نقش پیشتاز را هم بازی کنند تاریخ ستمگری را هم از همان روزهائی مینویسند که در قدرت به بازی گرفته نشده اند . تا اب رفته به جوی دوباره معجره اسا باز گردد ومتولی هستتند که چه کسانی خوب هستند . وچه کسانی وجریانی پایگاه اجتماعی دارد .البته بغیر از خودشان فقط گروه های کوچکی هم هستند که تا بحال هر دوجناح دهها ودهها هزار نفر از انها را فقط تیربارن کرده اند وصدها هزار نفر از انها را در زندانها تعزیر کرده اند ومیلونها نفر را خاموش ویا اواره سراسر دنیانمودهاند این هنر هر دوجناح بوده است .

یک نکته را همه جناح های ملاهای قرون وسطائی بدانند ایران متعلق به همه مردم ایران است با هر عقیده وهر مرام ومسلکی ودوران مفت خوری به سر امده که در رادیو تلویزیونهای باد اورده بی بی سی وصدای امریکا ورادیو فردا ... برای دیگران تعیین تکیف هم می کنند وفعلا کبکشان خروس میخواند.ودیگر رفت وامد با هر مقامی مجاز شده است البته فقط برای خودشان بدون سرو صدا .

.دلال ها در فکر این هستند .تا به دوران طلائی امام برسند .دورانی که در تاریخ ایران یکی از سیاهترین دوران بوده است ومنتظری جسارت داشت ازخمینی تبری جست .وبهای انرا هم پرداخت .

همه چراغ های جکومت ولائی روشن شده است ودیگر در تاریکی همانند انقلاب 1357 نمیتوان ملتی را به بند کشید واسم انرا هم عدم خشونت گذاشت .

خمینی قبل از انقلاب طرفدار عدم خشونت بو وتا اخرین ساعت حکومت شاه فتوای عدم خشونت میداد د اما وقتی به بقدرت رسید از کشته مجاهدین خلق ومخالفین پشته ساخت .وزن ومرد ییر وجوان را هزار هزار میکشت .والبته درقبل از انقلاب پشه را هم نمی کشت میگفت جان دارند .

سر نوشت ما ونسلهای اینده در حال رقم خوردن است. در انقلاب 1357محصول تنگ نظری ها حسادت ها کوته بینی ها و...همین حکومت ولایت فقیه است اکثر قریب به اتفاق انهائی که فکر میکردند برسر سفره حاضر واماده نشستن حقشان بوده است از کرده خود پشیمان ونتوانستند از گندم ری بخورند.

از گذشته عبرت بگیریم در کشوری ازاد وبدون قیم خدادادی که چه تاج ویا عمامه باشد فقط با صندوق رای میتوان گذار به دموکراسی پیمود و با امکانات مساوی مثل همه کشورهای دمکراتیکدر غیر اینصورت دچار همین دور باطل خواهیم شد مردم ایران بیش از یکصد سال است که برای ازادی وعدا لت خانه مبارزه میکنندصدها هزار نفر در خون خود غلطیدند اما ما هنوز به ابتدائی ترین حق انسانی یعنی انتخاب ازاد نرسیده ایم وهمیشه مسائل پشت پرده حل وفصل میشده است .

تنهادیکتاتورهای حاکم جنایتکارنیستند. بلکه همه کسانی که زمینه را فراهم کرده یا اتش بیار معرکه دیکتاتوری بوده اند باید پاسخ دهند .شفاف وبا صراحت کامل در حضور عموم مردم . مانه می بخشیم ونه فراموش می کنیم.این حق را نداریم که از سوی مردم وتاریخ این گونه بر جنایتکاران ویاوران جنایت پرده فراموشی بکشیم .حافظه تاریخی مردم ماقوی تر از این شعبده با زی ها ست. ما تنها یک حق داریم. وفاداری یه حق مردم وهمین وبس. واگرکسی بخواهد شرکت در جنایتها را ماستما لی کند ما نه تنها که حق که وظیفه داریم از او سوال کنیم واگر صداقتی در او ندیدیمباید او را افشا کنیم . .

مسئولیت عناصر اگاه بیش از دیگران است باید هشیار بود که دستهای خون الود دیگری با دستکش سفید بر سرنوشت مردم مسلط نشوند .

6.03.2011

یکشنبه16 اسفند 1389