در قسمت اول مقاله ام درباره سوابق و ماهیت صادق طباطبایی اشاره کرده بودم که وی قاچاقچی اسلحه و دلال خرید سلاح برای رژیم آخوندی بوده است. برای من ، پیشاپیش روشن بود که البته نه او، و نه هیچ کس مثل او، خود به زبان نمی آید تا کلمه ای «صادق»انه در «خدمت» خود به خمینی بنویسد و بگوید. واقعیت این است که اگر کسی به یکی از کارهایی که «صادق خان» برای خمینی و در خدمت جنگ ضدمیهنی ۸ساله انجام داده اعتراف کند قبل از هرچیز خود را سوزانده است. بنابراین بسیار طبیعی است که او و امثال او منکر واقعیاتی شوند که از این سو و آن سو فاش می شود. متقابلا تنها راهی که برایشان باقی است پیچیدن به کوچه علی چپ است و هرجا که لازم شد تهمت و افترا به کسانی که افشایشان کرده اند. تجربه قسمت اول مقاله من در باره «سخنگوی خاندان خمینی» از همین دست است که به آن خواهم پرداخت.
اما قبل از هرچیز بهتر است چند فاکت از کتاب کسی بیاورم که خود یکی از استوانه های اصلی نظام بوده است. منظورم رفسنجانی است و کتاب عبور از بحران او که حاوی بخشی از کارنامه و خاطرات او است. رفسنجانی در مورد صادق طباطبایی نمونه هایی ارائه کرده است که ذیلا به آن اشاره می کنم :
صفحه ۹۴ : شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۰ ـ آقای صادق طباطبائی آمد و از انتقاد محمد منتظری در مجلس از ایشان گله داشت وجواب هائی هم می داد ایشان در راس شرکتی واسطه خرید اسلحه برای ارتش است از این که رجائی وخامنه ای در شورای دفاع گفته اند ایشان در اروپا سکرتر ایتالیائی استخدام کرده گله داشت و می گفت صحت ندارد اطلاعاتی در مورد ۵۶ میلیون دلار و فریب خوردن در خرید اسلحه داد
صفحه ۲۳۱ : جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۶۰ ـ به جلسه شورای عالی دفاع رفتم …صادق طباطبائی که در خارج برای خرید اسلحه به سر می برد امد وگزارشی از خرید ها داد
صفحه۳۵۶ : چهارشنبه ۱۳۶۰ آبان۱۳ـ ا صادق طباطبائی آمد از خودش در مورد اتهاماتی که معاون وزارت دفاع در مورد خریدهای ایشان زده بود دفاع کرد ایشان باموافقت شورای عالی دفاع شرکتی در اروپا تاسیس کرده و برای ما اسلحه می خرد متهم است که گران خریده و یا قسمت اعظم را هنوز نخریده ولی اسنادی دارد که خوب کار کرده است
صفحه۳۷۲ : چهار شنبه ۲۷ ابان ۱۳۶۰ ـ شام را مهمان خامنه ای بودیم صادق طباطبائی واحمد خمینی هم بودند صادق طباطبائی با کروپ آلمان مذاکراتی کرده وپیش نویس قرار دادی در باره فروش نفت و معاملات تهاتری و پرداخت دیون را آورده بود
ملاحظه می کنید که این «امام»زاده چگونه بوی نفت هم می دهد؟ و چرا در «بی بی سی» به راحتی به رویش باز می شود. نمونه ای است علیه همه بدبینانی که معتقدند دولت فخیمه نمک نشناس است و خادمین خود را فراموش می کند.
به این متن توجه کنید:
صفحه ۴۲۶ : سه شنبه ۷ دیماه ۱۳۶۰ ـ شب به خانه آمدم احمد خمینی وصادق طباطبائی ومحسن رفیق دوست آمدند در باره خریدهای اسلحه صادق طباطبائی بحث داشتیم صادق دفاع کرد. وضع بدی پیش آمده
حالا یک نفر از «سردار سازندگی» سئوال کند وضع بدی که پیش آمده بود چه بود؟ آن روزها خرید اسلحه از اسرائیل یا آمریکای استکباری وزمینه سازی ایران گیت شروع شده بود. وای به روزی که پرده برافتد؟
صفحه۴۳۷ : یکشنبه ۲۰ دیماه ۱۳۶۰ ـ ساعت یازده از خواب بیدارم کردند نامه ای فوری وسری از نیروی هوائی رسیده بود ولی مطلب مهمی نداشت. احمد خمینی تلفن کرد وگفت دادگاه انقلاب ارتش آقای صادق طباطبائی را به خاطر اشکالات خریدهای ایشان احضار کرده می خواست که در رسیدگی حق و عدل در نظر باشد با ری شهری تماس گرفتم گفت معاون لجستیکی مطالبی گفته که باید از ایشان بازجوئی شود
ترجمه لری این سفارش «احمد» این است که اختلاس آقا صادق را ندیده بگیرید! شتر دیدی ندیدی! توجه کنید که این جماعت همان کسانی هستند که دست آفتابه دزد را مثل آب خوردن قطع می کنند!
صفحه:۴۴۳ یکشنبه ۲۷دیماه ۱۳۶۰ ـ بعد از جلسه با خامنه ای در باره سفر صادق طباطبائی به خارج برای حل مسا له تانکها وتعقیب بیمه بحث کردیم قرار شد موافقت کنیم
این اعتراف فقط گوشه ای از زندگی اسرار آمیز کسی است که پشت پرده بوده. رفیق دزد و شریک قافله است. در خرید اسلحه وفروش نفت ید طولائی دارد و شاه کلید را دارد. حالا بعد از این که تاریخ مصرفش به پایان رسیده برای باز گشت به همان دوران طلائی امام می کوشد! تازه «صادق خان» موسیقی دان هم شده است و دیر نیست که شاهد سمفونی های بازگشت به دوران طلایی هم باشیم. ایشان «اوستا»ی کار یعنی مار خورده افعی شده قضایا هستند و راه های مختلف را تجربه کرده اند!
اما ایشان هرچند که با ذکاوت و «زبل» باشند نمی فهمد و نمی تواند هم بفهمد که در هر حکومت فامیلی وخانوادگی هر مهره ای تاریخ مصرفی دارد که وقتی از آن گذشت دیگر تاریخ به عقب برنمی گردد. زیاد به عقب نرویم. در رژیم شاه هم چنین بود. این یکی رژیم هم همین است. مهره های مصرف شده و تاریخ در رفته رژیم یادتان هست که چگونه اولین قربانیان دیکتاتور بودند؟ امثال طباطبایی هم فرقی ندارند. بعد از کشتن احمد خمینی او دیگر نمی تواند نقش اساسی داشته باشد. دلیل آن هم رنج نامه «فاطی» به پسرش حسن می باشد که یاد دوران از دست رفته خمینی می افتد که چه برو بروئی داشتند. درقصر ها نشسته بودند ودهها هزار خانواده داغدار در گورستانها بدنبال قبر عزیزانشان این طرف و آن طرف می دویدند وکک اینها گزیده نمی شد و به یادشان نمی آمد که بر سر سفره خون ملتی نشسته اند. ملتی که برای آزادی جان ها فدا کرده است. وحالا ، بعد از این همه خون، و بعد از این همه قتل عام و کشتار، انگار نه این که حافظه تاریخی ملتی عمل می کند. انگار نه انگار که دستان خود حضرات تا مرفق به خون آلوده ا ست و همگی طرفدار عدم خشونت شده اند! تازه طلبکاری هم می کنند وکلاس درس اخلاق گذاشته اند تا شاید آب رفته به جوی باز گردد.
یک نفر از حضرات بپرسد راستی به یاد دارید در آن روزها که مهره های همین حکومت بودید پدران ومادران کهنسال را فقط به جرم این که فرزندانشان مخالف ویا مجاهد بودند را به دار می کشیدند؟ شما شاید به صرفتان نباشد که به خاطر بیاورید ولی به حافظه تاریخی مردم شک نکنید. ما هیچگاه نه فراموش می کنیم و نه می بخشیم. تا تک به تک شما در دادگاه حاضر نشوید و برای همه وجدانهای آگاه توضیح ندهید ما و هیچ کس دیگر حق ندارد فراموش کند و حق ندارد ببخشد.
راستی چرا صادق طباطبائی به جبهه حق علیه باطل نمی رفت؟ در حالی که فرزندان معصوم مردم را دسته دسته بر روی مین ها می فرستادند؟ مگر کلید بهشت به سایز گردن آقا صادق در دسترس خمینی نبود؟
این روزها بیست و دومین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی بیگناهی است که خدائی خمینی را نپذیرفته بودند
در تاریخ جنایتکار «خوب» و«مقدس» نداشته ایم. که تازه خانواده اش بیایند با زهد فروشی و از مردم طلبکاری کنند. وحالا که دستشان از قدرت کوتاه شده برای آزادی سرود بخوانند و موسیقدان هم بشوند!
این غلامان زر وزور نمی فهمند که هیچ پاسدار و اطلاعاتی یا وزیر و وکیل و دلال اسلحه و نفت اگر چندین زبان هم بلد باشد مادام العمر نمی تواند مهره موثری برای دیکتاتورها باشند. و اکنون این رژیم در آخرین مرحله حیات پر از نکبت خود دست و پا می زند و تقلاهای امثال طباطبایی برای نجات از قانقاریای خامنه ای بی فایده است.
نمونه آن را در رژیم شاه هم دیدیم. سپهبد نصیری رئیس سازمان امنیت که شاه را به تخت سلطنت برگرداند بدستور خود شاه زندانی وبعد از انقلاب اعدام شد
امروز هم خامنه ای نمی تواند قدرتش را تقسیم کند. او برای بقای سلطنتش می بایست همانهائی را قربانی کندکه او را به تخت نشاندند. ولو که این افراد رفسنجانی باشد. به این «سردار سازندگی» و ذلت و نکبتی که دچار خودش و خانواده اش شده نگاه کنید و عبرت بگیرید. وای به حال مهره های دست چندمی مثل طباطبایی و بقیه حضرات... لطفا چشم باز کنید و به سرنوشت «یادگار امام» نظری بیندازید! به چه سرنوشتی دچار شد؟ آیا هرگز فکر می کرد در چاهی دفن شود که برای دیگران حفر کرده است؟
این منطق مافیای قدرت است که امروز عمل می کند ونتیجه اش همین است که می بینیم مگر خمینی برای بقائش بسیاری را قربانی نکرد؟
به طباطبائی هم باید گفت اگر مهره های هیتلرتوانستند دوباره به پشت میز قدرت باز گردنددلالان اسلحه و خون و غلامان شاهزادگان در بار ولایت مطلقه هم می توانند.
مردم ایران می داننداز چه تاریخی سرکوبگران بی رحم دیروزی برای مردم حق وحقوق قائل شدند وسینه چاک آزادی گردیدند. اگر حضرات یادشان نیست من یادآوری می کنم: دقیقا از زمانی به یاد مردم افتادند که از قدرت کنار گذاشته شدند. در واقع آنها می خواهند از مردم بعنوان سیاهی لشگر استفاده کنند!
سپهبد تیمور بختیار بعد از کودتا همه مخالفین کودتا را از دم تیغ بیرحمانه گذراند. بعد بر سر تقسیم قدرت باشاه در افتاد ودر خارج به صف «مخالفان» پیوست. اما هیچ کس و هیچ جریانی در آن دوران با وجود تمام التماس ودرخواستهای او به او پاسخ مثبت نداد بعدا به خانه خمینی در نجف رفت وبرای طلابی وساطت کرد که به سفارت شاه دربغداد رفته وآنجا را اشغال کرده بودند. بختیار در قصرش آنها را پذیرفت. و من این جریان را از زبانهای مختلف شنیده ام و با سند مربوطه اش در کتاب خاطرات خودم آورده ام. وضعیت امروز امثال صادق طباطبائی چندان بهتر از وضعیت آن روزهای تیمور بختیار نیست.
در پایان این نوشته ناگزیر از اشاره به مطلبی هم هستم. بعد از انتشار اولین بخش از مقاله من خانم دکتر افشاریان، که به هیچ وجه نه ایشان را دیده و نه می شناسم، در فیس بوک از صادق طباطبایی سوالاتی کرده است. صادق خان که بد جوری در بن بست پاسخگویی افتاده است در یک واکنش هیستریک پاسخ هایی داده است و از جمله مرا دروغگو و طرفدار پل پوت و... نامیده است. البته این اتهامات چیزهای تازه ای نیست. این خانواده ننگین سی سال است که با همین مارکها و تهمتها هزاران نفر را شکنجه کرده و به جوخه اعدام سپرده اند بنابراین اگر غیر از این الفاظ به کار می برد جای تعجب داشت.
او هرچه می خواهد بگوید اما همه می دانند که بعد از ۳۰خرداد۱۳۶۰ بیرحمانه ترین سرکوب ها بد ستور خمینی ضد بشر شروع شد. از زنان باردار و نوباوگان سیزده ساله هم نگذشتند. تا حالا هرشب زندان مخوف اوین وگوهر دشت قتلگاه انسانهای فرهیخته شده است.
و حالا شما شرم نمی کنید که تازه از حق وحقوق خانواده جنایتکاران را از جمله خمینی خونخوار طلب می کنید؟ شما در این دستگاه جهنمی چه می کردید؟ آن روزها که بر سرپیکر پاک فرزندان دلیر مردم پایکوبی می کردید را بیاد می آورید ؟حالا نوبت شما است که جواب بدهید راستی چه کسانی طرفدار پل پوت هستند؟
واقعیت این است که علت فرار تو پرونده های متعددی است که در رابطه با سلاح و خیلی چیزهای دیگر داری. و اگر نه تو که مخالف این ملاهای قرون وسطائی نیستی. این را هم بهتر از همه ما می دانی که تو فقط غلام شاهزاده «احمد» بودی و خودت به این اعتبار در دستگاه دوزخی خمینی جا باز کرده بودی و الان هم اگر آیت الله بی بی سی به سراغت آمده است علتش این است که سیخی به باند حاکم بزند.
ولی واقعیت راسخ و سرسختی که امثال طباطبایی از آن غافلند این است که رژیم ولایت فقیه به پایان دوران خود رسیده است. نگاهی به وضعیت ولی فقیه کهریزکی شده که هیچ کس حتی نزدیکترین یارانش هم تره برایش خورد نمی کند بیندازید تا واقعیت رژیم مشخص شود.
آنها که «محذورات» دارند وسعی در لاپوشانی کردن جنایتها می کنند خود شریک جرم هستند و از گفتن آن ابا دارند. گویی یادشان رفته که در دوران طلائی «امام» چگونه بر مردم ایران حکومت می کردند و چه بر سر زن و بچه مردم آورده ا ند.
حالا باید نوری به تاریکخانه ها انداخت. اگر همین باندها بر خرمرادسوار شوند باز روز از نو و روزی از نو. روزی ملت هم از این عده چیزی جز سینه دیوار قرار گرفتن نبوده است. راستی چگونه می شود شکنجه گران دیروز و قاچاقچیان و دلالان و دزدان دیروز امروز یک شبه مجاهدان روز شنبه شوند و مثل سال ۵۷ در سودای حکومت و قدرت به فریبکاری مشغول شوند. واقعیت این است که زمان به سنگینی بسیار و بهای بسیار زیاد گذشته و به عقب برنمی گردد. گذشت آن موقع که قاچاقچی ها ودلالان اسلحه از کمیسیون های مجلس امتیاز خرید تانک های چیفتن را بگیرنند و با همدستی آقازاده های دیگری چون مهدی هاشمی رفسنجانی به درآمدهای سرسام آور و میلیاردی برسند. صادق خان فراموش کرده که آقا مهدی هم فراری شده است؟
راستی شعار آزادی قدس چه شد؟ و شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» که نان امثال صادق طباطبایی را در روغن انداخته بود به کجا رسیده است؟
جمعه ۱۳ /۰۸/۲۰۱۰
۲۲مرداد۱۳۸۹.
جمعه ۱۳ /۰۸/۲۰۱۰
۲۲مرداد۱۳۸۹.