با صدای بلند باید گفت ما قربانیان قرنها سرکوب هستیم و قربانی حکومت شاهان و شیخان. دوباره با دست خودمان جهنم دیگری را برای خودمان و نسلهای آینده برپا ننمائیم.
لطفا برای خوانندگان سایت كومه له و نشریه ما بیشتر خود را معرفی کنید.من بعد از پانزده خرداد ١٣٤٢ فعالیت سیاسی خود را آغاز نمودم در سال ١٣٤۹ دستگیر و به زندان قزل قلعه و بعد به زندان قصر منتقل شدم.در سال ١٣۵٠ در خدمت جنبش قرار گرفتم و در سال ١٣۵٣ زندگی مخفی را آغاز نمودم.سال ١٣۵۵ مخفیانه از مرز آبی از ایران خارج شدم و به کویت رفتم.در خرداد ١٣۶٠ توسط پاسداران مجروح و دستگیرشدم و توسط پزشکان از بیمارستان میثاقیه تهران فرار کردم و زندگی مخفی را مجددا شروع کردم و اواخر سال ١٣۶٠ از ایران خارج شدم.در مقطع انقلاب بهمن و در حالیکه ایران یکپارچه علیه رژیم شاهنشاهی به پا خواسته بود به طور مشخص نقش جنبش کردستان را چگونه دیدید؟در دوران انقلاب مردم ستمدیده کردستان همراه با همه مردم ایران در انقلاب مشارکت داشتند و عکسها و خبرهای تظاهرات آنان برای ما جالب بود. آنها برای آزادی و آرزوی دیرینه که در سرنوشتشان شریک باشند تلاش بسیار نمودند اما رژیم عوض شد و افسوس رژیم سرکوبگر دیگری بجای آن نشست، البته این رژیم میوه تلخ رژیم گذشته است زیرا که هیچ حزب و سندیکا و انجمن و روزنامه ای آزاد نبود تنها نشریه مکتب اسلام بود که اجازه انتشار داشت و تنها انجمن حجتیه ضد بهائی ها فعالیت داشت که ساواک آنرا تقویت مینمود و آخوندها هم آزاد بودند تا بر منبر بروند و هر چه بخواهند برای تحمیق مردم ببافند و بهمین علت بموقع توانستند با موج سواری که شغل آنان است و البته با زدوبند ، حاکمیت قرون وسطائی بر پا کنند.در رژیم گذشته مبارزین زندان بودند و روشنفکران هیچ گونه تریبونی نداشتند.در حالیکه در همان مقطع فوق ایران دچار تحولی بنیادین در ساختار سیاسی شد نقش جنبش کردستان را در ایستادگی در مقابل رژیم بعد از استقرار چگونه ارزیابی می کنید؟ شما به عنوان یک فعال سیاسی ایرانی و به مثابه یک ناظر، احزاب موجود در کردستان ایران را چگونه می بینید و آیا اثر گذاری آنها بر مبارزات سیاسی در سه دهه اخیر را مثبت ارزیابی میکنید؟فداکاری ها و مبارزات مردم قهرمان کردستان بر هیچکس پوشیده نیست اما جنبش های منطقه ای به تنهائی نمی توانند در بر خورد با یک رژیم سرکوبگر آنطور که میبایست کار اساسی از پیش ببرند. یک جریان سیاسی تاثیرگذار می بایست از زمان جلوتر حرکت کند تا قبل از اینکه دشمن برایش تصمیم بگیرد و همه آنها را نقش بر آب کند.رژیم حربه های گوناگونی دارد البته غیر از سرکوب که برای همه اقشار بکار میگیرد.مسئله اتهام وابستگی است مسئله تجزیه طلبی است و این دامی است که رژیم میگذارد و بعضا هم در آن دام قدم میگذارند. باید خیلی هشیار بود اگر رژیم می گوید شما تجزیه طلب هستید باید گفت در شرایطی که در اروپا همه آنهائی که سالیان طولانی در جنگ و کشتار یکدیگر بودند به این نتیجه رسیده اند که باید یک واحد اروپائی تشکیل دهند با زبانها و اقوام مختلف از یوگسلاوی تا پرتقال و... در چنین فضائی جدائی از ایران به چه معنی است؟ یعنی ما با تجزیه وارد جنگ های بی پایانی خواهیم شد آنهم با قربانیان دیگر. خواستار جنگ نیستیم. قربانی جنگ نابرابری هستیم کهرژیم قرون وسطائی به ما تحمیل نموده است. خواستار آزادی، صلح و عدالت اجتماعی هستیم.هموطنان مبارز کرد باید بدانند اگر آزادی برای مردم تهران باشد بدون شک آن آزادی به کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا و بلوچستان و آذربایجان و ایران شهر هم میرسد و اگر آزادی در تهران نباشد شامل حال همه مردم و اقوام ایرانی خواهد شد. در حکومت آخوندی هیچ قشری حق اظهار نظر ندارد خامنه ای خودش را صاحب ملک و ملت میداند و برای آفتابه دزدی دست قطع میکند. وضعیت امروز ایران آتش زیر خاکستر است . هر روز تظاهرات در گوشه ای از ایران بر پا است باید این مبارزات را سازماندهی نمود و نگذاریم رزیم صفوف مبارزین را در هم بشکند. صادرات تواب به خارج برای چیست؟ برای اینکه این خائنین حقیر دروغ بگویند، تهمت بزنند تا آخوندها بتوانند بر مردم حکومت نمایند و ما را در خارج سرگرم نمایند. خوشبختانه نتوانستند، آنهم بخاطر هشیاری ایرانیان خارج از کشور که اینها و همدستان رنگارنگ آنها را افشا نمودند. داد و فغان توابین بی فایده است و مسبب اصلی وضعیت امروز مردم ایران حکومت فاسد ملاهای قرون وسطائی است و بس.از آنجا که کردستان در کنار دیگر مناطق ایران مورد سرکوب رژیم قرار داشته اما همواره نوعی از اجحاف بر مردم کردستان روا داشته شده که بارها از سوی احزاب سیاسی کرد مورد اشاره بوده است تداوم اعدام های سیاسی و... دلیل اعمال چنین فشارهای مضاعفی را در چه میبینید؟دیکتاتورها در حقیقت با سرکوب اقوام مختلف و با خانه خرابی آنها میخواهند بیرحمی خودشان را به مردم نشان دهند که ناامید شوند و دست از خواستهای برحقشان بردارند امروز در اروپا چون آزادی هست اقوام مختلف می توانند در کنار یکدیگر زندگی مسالمت آمیز داشته باشند آیا اگر آزادی نبود می توانستند با هم باشند؟ مشکل اساسی ما نبود آزادی است و طبعا کلید حل مشکلات هم آزادی است نه اقوام مختلف. باید بسیار هشیارانه حرکت نمود در کادر آزادی همه به حق و حقوق مشروع خودشان میرسند و اختلافات هم همگی قابل حل است یعنی نمایندگان همان مردم هستند که تصمیم میگیرند. آقا بالا سر دیگر ندارند . آزادی باشد احزاب آزاد هستند سندیکاها آزاد هستندو مثلا کارگران معدن که عضو سندیکا می باشند دیگر صحبت از کارگر کرد، آذری، فارس، عرب، ترکمن نیست همه خواستها در کادر همان سندیکا مطرح میشود و دولت باید پاسخگو باشد.یا مثلا در فرانسه بعنوان نمونه پرستاران عضو سندیکا هستند. پرستارانی که در جزیره مارتینیک یا گوادلوپ یا نول کالیندونی یا کورث هستند جزء همان سندیکائی می باشند که شهروند پاریس هم هست دیگر راجع به اقوام صحبت نمیشود که اقوام فلان جزیره چنین حقی دارند یا ندارند همه دارای حق و حقوق مساوی هستند.امیدوارم در کادر آزادی ایران همه به خواستهایشان برسند.یکی از نگرانی های در پیش رو موضوع برخوردهای احتمالی میان کرد و آذری در ایران آینده است. شما به عنوان یکی از فعالان سیاسی در این مورد چه دیدگاهی دارید و آینده را چگونه می بینید؟ به اعتقاد شما برای ممانعت از بروز چنین احتمالی راهکار صحیح چیست؟با صدای بلند باید گفت ما قربانیان قرنها سرکوب هستیم و قربانی حکومت شاهان و شیخان. دوباره با دست خودمان جهنم دیگری را برای خودمان و نسلهای آینده برپا ننمائیم. عناصر آگاه کرد و آذری هر دو باید به کار توضیحی بپردازند و دیدارهای مشترک داشته باشند کما اینکه با مبارزین و اقشار دیگر هم باید چنین روابط دوستانه ای بر قرار نمود. اگر برای فردائی بهتر مبارزه می نمائیم جلوی هرگونه تفرقه افکنی را باید گرفت و نمی بایست عکس العملی برخورد نمود. باید افراد مسئول آگاه و دلسوز برای فردائی بهتر و برای همه اقشاربود و این نکته را با صدای بلند همیشه و همه جا بگوئیم. ما در خانه خرابی هیچ کس و در هیچ کجای ایران و جهان شادمان نخواهیم بود و همه بدانند خانه خرابی کرد آذری بلوچ عرب ترکمن در حقیقت خانه خرابی همه شهروندان ایران است و ما در آن غم و فاجعه شریک هستیم اگر غیر از این باشد فرق ما با حاکمان فعلی پس بر سر چیست؟اگر امروز همگی ما دچار چنین سرنوشتی شده ایم علت چیست؟ دیروز باد کاشتیم و طوفان درو کردیم. تهمت میزنیم دروغ می گوئیم وقتی که خلاف حرفهایمان ثابت شد جرات آنرا نداریم که بگوئیم اشتباه نمودیم معذرت خواهی نمائیم تا دوباره تکرار نکنیم. حب و بغض و پیش داوری ها را در مورد همدیگرکنار بگذاریم. زمانیکه در دام تفرقه افکنی ها نیفتادیم. این نشان درک ما از مسائل سیاسی و اجتماعی است و نشان آنست که به بلوغ سیاسی رسیده ایم. در عمل باید ثابت نمائیم که عناصر مسئولی هستیم.لااقل اگر مددکار یکدیگر نیستیم چاقوی این دشمن غدار را روی گردن یکدیگر با دروغ و تهمت تیز ننمائیم و عقده های تحلیلهای غیر واقعی دیروزمان را با انگ زدن های امروز جبران نکنیم و در این باتلاق قدم نگذاریم. در آینده چیزی جز شرمندگی ببار نخواهد آورد و از تاریخ درس بگیریم...روابط اپوزیسیون کرد با دیگر نهادهای اپوزیسیون را چگونه دسته بندی می کنید؟ و لطفا با ارائه تصویر خود از این قضیه بفرمائید برای توسعه چنین ارتباطاتی چه باید کرد؟در صف بندی ها باید ببینید چه جریاناتی میتوانند به آرمان آزادی مردم کرد کمک نمایند حتی یک لحظه زمان را از دست ندهید صد در صد بنفع خلق ستمدیده کرد خواهد بود می بایست با جنبش فعال و مطرح در ایران و در خارج در ارتباط باشید و گامهای مشترک بردارید اگر برای فردای بهتر مبارزه می نمائید فردای بهتر را باید از امروز بسازید. انقلاب و مبارزه علم است نه حرفهای در گوشی دروغ و تهمت و عقده گشائی که بعضا به آن مشغولند و کاری جز منفی بافی ندارند. هر کسی میتواند گروه خودش را تشکیل دهد چرا بهمدیگر چنگ میزنیم این گوی و این میدان مبارزه و فداکاری مگر کسی جای دیگری را تنگ نموده است؟بعد از انقلاب فقط روی حسادت در برابر مجاهدین خلق به کمک آخوندها که بر سر سفره حاضر و آماده نشستند مجاهدین انقلاب اسلامی را درست نمودند همانها که در آن روز برای بیرون نمودن مجاهدین خلق از صحنه چنین گروهی را بهم چسباندند بعدا چوبش را خوردند. وارد بقیه ماجرا نمیشوم . چرا از تاریخ عبرت نمی گیریم.همین امروز علیه مجاهدین دهها سایت وزارت اطلاعات و وابستگان آنها دلالها روزنامه ها رادیو تلویزیون حکومتی وتوابین و وابستگان آنها شبانه روز کار می کنند و آخوند پول میدهد تا در اروپا چاقوکش قمه کش استخدام نماید و در خیابان های پاریس عربده کشی نمایند. در خانه بختیار سر ببرند وقتی همه اینها کفاف نمیدهد امدادهای غیبی رسانه ئی از طرف دلسوزان مردم ایران رادیو بی بی سی رادیو فرانسه رادیو فرانس انتر بزبان فرانسه رادیو آزادی رادیو فردا صدای آمریکا و... وارد میشوند همه یک خط را دارند زدن چوب به قربانیان. اگر اینها هم کفاف حکومت ولائی را نداد تازه تحلیل گر و روزنامه نگار خارجی هم به کمک می آیند همه اینها با آخوندها که سر چاه نفت بشکه ای یکصد دلار نشسته است مشترک هستند که چرا قربانیان خوبی نیستید. بگذارید بگویم این جماعت چگونه سر خلقهای تحت ستم همچون مردم ایران را براحتی کلاه میگذارند گویا ما هنوز در عهد ناصرالدین شاه هستیم که اینها باید خوب و بد را بما گوشزد نمایند هنوز قدرت تمیز دادن نداریم بله روزنامه های اروپائی و آمریکائی با بی بی سی و سی ان ان و... خمینی را به ماه فرستادند اولین مصاحبه خمینی با روزنامه لوموند در نجف در سال ١٣۵۶ انجام شد صادق قطب زاده مترجم آن بود که خمینی مزدش را داد و تیربارانش نمود. توابین در مسجد زندان اوین شعار میدادند جماران گلباران قطب زاده تیرباران. آری همان مترجم که خمینی در باره او در تلویزیون گفته بود من قطب زاده را بزرگ نموده ام.طی سی سال گذشته کدام یک از تحلیل های روزنامه نگاران غربی در رابطه با آخوندها درست در آمده است؟ اینها شغلشان اینست که ما را براحتی به قربانگاه آخوند بفرستند و گاهی کاسه از آش داغ تر هم میشوند چه نشسته اید فلان گروه که زیر تیغ همین غربی هاست او را جاسوس موساد هم معرفی می نمایند که اینها دارند آدرس میدهند تدارک حمله را اینها دارند می بینند مواظب باشید. باید به آنها ودلالان حقیر گفت چه کسانی هواپیمای جمهوری اسلامی را در فرودگاه فرانکفورت آنهم موقع بارگیری اسلحه اسرائیلی برای جنگ و آزادی قدس با عکس و سند منتشر نمود. شرم هم چیز خوبی است آنهم برای آدم های حقیری که آدرس عوضی میدهند...آنهم بخاطر گذران زندگی...آنچه که من میدانم اینست که همه کینه و داد بیدادها علیه مجاهدین خلق فقط یک علت دارد و آنهم اینست که اینها میز آخوندها را با غربی ها بارها بهم زده اند و بخاطر همین مورد خشم و کینه نفت خوران هم هستند.اروپائی ها و آمریکائی ها با هیچ کس شوخی ندارند و امروز اینها از طرف اروپا و آمریکا در لیست تروریستی هستند. آخوندها با دمشان گردو میشکنند و از این کار اروپائی ها و آمریکائی ها خرسند هستند. اینجا دیگر استکبار جهانی شیطان بزرگ نمی گویند. هم مدعی هم دادستان هم قاضی فقط یکی است آخوند همدستان آنها اما چرا چنین است؟ میخواهند مسئله ایران فقط دو طرف داشته باشد یکطرف آخوند یکطرف غربیها. طرف سوم یعنی مردم که صاحب خانه ایران هستند هیچ. دلال ها هم همین را میخواهند تا کار را فیصله دهند. این فقط مجاهدین نیستند که در لیست تروریستی هستند طیف وسیع تر است و این یک پیام است. ما وقتی آوار بر سرمان خراب شد تازه می فهمیم قضایا جه بوده است. هر آنچه که از سال ١٣۶٠ به بعد اتفاق افتاد قابل پیش بینی بود و در سال ١٣۵٨ براحتی میتوانستند آنرا خنثی نمایند. اما مستلزم این بود که اول دست طرف مقابل را بخوانند و البته آنها که می بایست سوژه اصلی را بفهمند سرگرم دعواهای حیدر نعمتی حرفهای دیگری بودند...
همانگونه که هویداست یکی از مهمترین چالش های اپوزیسیون ایرانی تشتت و عدم همبستگی میان این نیروهاست. از دید شما سیاست درست جنبش کردستان برای عبور از بحران و دست یافتن به اتحادی فراگیر میان اپوزیسیون ایرانی به منظور استقرار دمکراسی در ایران در چه می تواند باشد؟بین نیروهای مبارز و فعال ضد رژیم میتواند هماهنگی باشد و لازم هست اما اتحاد فراگیر غیر ممکن و سراب است. در مبارزه و انقلاب هرگز به دنبال سراب نباید رفت و اگر نه اسیب پذیر خواهید شد. اما باید دید این تشتت ها بخاطر چیست؟ شما از اتحاد فراگیر صحبت می کنید خیلی کلی است. با چه کسانی باید اتحاد نمود؟ بعضی از اتحادها به ضرر جنبش است و باید از آن دوری جست. آیا با آنها که هنوز هم اعتقاد دارند که روزی آخوندها بر سر عقل می آیند و ثروت و قدرت را با آنها یا بخشی از مردم و در یک سینی طلائی تقسیم می نمایند. بعضا هم مبارزشان عبارت از اینست که برای تنور انتخابات یعنی همان خیمه شب بازی دهها بار تجربه شده فضا را آلوده می نمایند؟حتی یک قدم با این جماعت راه رفتن هم به ضرر کل جنبش آزادی خواهان مردم ایران است. اینان میخواهند بگویند همین رژیم بماند بشرط اینکه به ما هم چیزی برسد بیشتر از این هم نمی خواهند. البته آخوندها درسشان را خوب بلد هستند چراغ سبز میزنند و اینها امیدوار میشوند و میترسند سرشان بی کلاه بماند. اما مطمئن باشید این رژیم اساسا ظرفیت تقسیم ثروت و قدرت را در بین باندهای خودش را هم نخواهد داشت چه برسد با مردم. همینکه بخواهد مثلا قدرت را با طیفی در همان چهارچوب کسانیکه قانون اساسی رزیم را قبول دارند تقسیم نماید دیگر حکومت ولائی فاتحه اش خوانده است. ایکاش قدرت را کمی تقسیم نماید آنوقت خواهید دید چه میشود. لابی های رژیم چون از انقلاب وحشت دارند مبلغ چنین نظری بودند و هستند که رژیم را از زیر ضرب بیرون بیاورند. باید با کسانی همگام شد که خواستار تغییرات بنیادین می باشند. راهکارهای آن را پیدا کنند شعارهای رساتری را مطرح کنند. همانطور که میدانید عناصر رژیم همیشه بدنبال نوکرهای جدید برای استخدام می باشند و پول بی حساب خرج می کنند تا به مبارزین ضربه بزنند و با یاوه گوئی هایشان بر روی سایتها اذهان را مخدوش و منحرف سازندصحبت از ستم ملی در کردستان و نقاطی چون آذربایجان سیستان بلوجستان ترکمن صحرا خوزستان و دیگر مناطق ملیت های تحت ستم موضوعی است که مناقشه و جدل های سیاسی بسیاری را خصوصا درسالهای اخیر دامن زده است برای رفع این مسئله به شیوه مناسب چه راهبردی را پیشنهاد می کنید؟سیاست ضد قومی ادامه سیاست رژیم گذشته است. در رژیم شاهنشاهی حتی یک کارخانه در کردستان ایجاد نکردند بخاطر ترس از کارگران.اما صحبت از ستم ملی در کردستان و نقاط دیگر می گوئید . مگر ستم بر فارس ها کم بوده است؟ نمومه مشخص اسلام شهر در پایتخت یا کارگران نیشکر هفت تپه در فارس کشتار مردم مشهد قزوین و شیراز و سرکوب دهها تظاهرات دیگر. اگر میخواهید ریشه جنگ را در آینده بسوزانید باید قبل از آن تولید نفرت نکنید و باید واقعیت ها را باز گو نمائید خیلی می بخشید این چنین ستم ملی مطرح نمودن یعنی اینکه من فارس باعث بدبختی اقوام دیگر هستم آیا واقعیت چنین است؟ آیا این منصفانه است؟ ما قربانی حاکمان ستمگری هستیم که برای ما در هیچ کجا حق حیات قائل نیستند چرا مارا شریک جرم میدانید؟ من با این تقسیم بندی ها مخالف هستم. هموطنان کرد ما باید بدانند اینها که امروز بر ایران حاکم اند از فارس ها بیش از اقوام دیگر اعدام و ترور نمودند آمار آن هست. پس تقسیم بندی ها را کنار بگذاریم. مردم ایران همگی قربانی یک حاکمیت قرون وسطائی هستند و لا غیر . غیر از این صورت مسئله، نه اینکه نمی توانید گرههی را باز نمائید گره دیگری هم بر آن اضافه می نمائید که ما باید حالا در فکر آشتی دادن همدیگر هم باشیم. مگر دعوا داشتیم که حالا بیائیم آشتی نمائیم؟ شما قربانی هستید ما هم همانند شما قربانی همین رژیم بوده و هستیم پس همدرد و همراه هستیم.ساختارهای گوناگونی برای سیستم آینده ایران پس از جمهوری اسلامی پیشنهاد شده است، از دید شما کدامین سبک و روش اداره سیاسی جامعه خواهد توانست به همبستگی بیشتر ایرانیان کمک کند؟ در این میان چه نقشی برای نیروهای سیاسی کرد قائلید؟مردم حکومت شاهنشاهی را رد کردند و قبل از هر چیز مرز جدی با هر گونه حکومت غیر انتخابی است، سلطنت موروثی و ولائی.پس نوع حکومت می بایست انتخابی باشد و حرف آخر را صندوق های رأی می زنند نه شاهزادگان و آیت الله زادگان و... فکر می کنم دو هزار و پانصد سال کافی است و کسی برای بازگشت خانواده پهلوی به زندان و شکنجه خانه پا نگذاشته است. این زندان مخوف اوین در رژیم گذشته هم محل خاموش نمودن صدای آزادی خواهان بوده است. بیش از یکصدوبیست سال است که برای جمهوری مبارزه شده و مناسبترین است و البته در مرحله اول باید بفکر برانداختن دیکتاتور حاکم باشیم. در مرحله بعد هر راهکاری که مردم در سرنوشت خویش شریک باشند مناسب تر است. شورائی یا... هموطنان کرد ما باید بدانند در حکومتی که برآمده از جامعه و احاد مردم ایران باشد حق و حقوق آنها هرگز پایمال نخواهد شد همه اختلافات را نمایندگان شما با بحث و تبادل نظر میتوانند حل نمایند شما خودتان صاحب این خانه هستید مثل همه ایرانیان دیگر و باید در این راه بکوشیم برای فردائی بهتر بدور از جنگ و خونریزی.و سخن آخر شما؟آخوندها این میوه چینان از کجا آمدند و بر تخت نشستند؟این جماعت اساسا با مبارزه و انقلاب کاری نداشتند و بدنبال روضه خوانی و زندگی خودشان بودند و بعضا در خدمت ساواک و اوقاف بودند.در آن سالهای سیاه دیکتاتوری که آیت الله طالقانی در زندان بودنند ایشان تعریف می کردند که روزی مهدوی کنی در گوشه حیاط زندان نشسته بود و زار زار گریه می کرد گفتم آخوند چه فاجعه ای رخ داده؟ گفت الان ده روز است که از والده آقا مصطفی دورم اصلا نمی توانم دوریش را تحمل کنم آیت الله طالقانی در جواب می گویند زود بلند شو برو یک گه خوردن نامه بنویس و از اینجا برو بیرون زیرا اینجا جای تو نیست . اینجا زندانی ای هست که بیست سال است در زندان بسر میبرد. و یا سید محمد بهشتی که برای پاک کردن صورت مسئله که در خدمت شاه بوده باعث اعدام خیلی سریع فرخ رو پارسا می شود و حتی خود خامنه ای که بسیار ترسو است وقتی به او می گویند که الان موقع کار سیاسی است باید کاری کرد می گوید من که اهل کار سیاسی نیستم دوازده هزارتومان روضه خوانی کردم می خواهم شش هزار تومانش را یک فولکس بخرم و بقیه اش خرج یکسال من است.و در آن سالهای سیاه دیکتاتوری مجاهد و فدائی سکوت را شکستند و بهای سنگین شکستن این سکوتشان را پای جوخه های آتش و بالای چوبه های دار و بر تخت شکنجه ها پرداختند سنگ فرش خیابانها از خون آنها رنگین شد اما متأسفانه در سال ١٣۵٧ و قبل از آن دعواهای حیدر نعمتی اوج گرفته بود. کمترین اتهامات مارکسیست اسلامی و التقاطی بود و هر روز اتهام نوئی در بازار سیاسی رواج پیدا می کند. دیروز استالینیست و التقاطی و امروز وابسته به نئوکانها... ازهمین جا شروع شد کسانیکه مجاهدین و فدائی را مزاحم خیالی خود میدانستند به کمک آخوندها شتافتند تا از طریق آنها به آرزوهایشان یعنی رسیدن به قدرت، برسند اصلا نمی دانستند که چه می کنند البته خمینی به آنها می گفت من طلبه ای هستم میروم قم و کارها را به شما میسپارم.واقعیت امر این است که همگی اینها علیرغم همه ادعاهایشان باورشان شده بود و من به چشم می دیدم که برای به دست گرفتن قدرت مسابقه گذاشته بودتد و برای آچمز نمودن دیگران به آخوندها و باندهای گدناگون آن یاد می دادند که چنین کنید و خمینی و باندهای آن هم با گشاده روئی می پذیرفتند اما خود آنها نیز قربانی اشتباهات خویش شدند و بهای آنرا هم مردم ایران تا بحال پرداخته اند. پس گذشته چراغ راه آینده است هیچکس در فردای آزادی ایران جای دیگری را تنگ نخواهد کرد.در ضمن رژیم بخاطر عدم مشروعیت نیاز به بحران خارجی و جنگ دارد تا بتواند خواسته های بر حق مردم را سرکوب نماید. همه مردم میدانند ایران آبستن حوادث و اتفاقاتی است. طی سی سال گذشته چنین وضعی بی سابقه بوده است اقدامات ماجراجویانه آخوندها را در خلیج فارس را نباید خود بخودی تلقی نموداین تصمیم خامنه ای احمدی نژاد رفسنجانی و خاتمی است که میخواهند ایران را با فاجعه غیر قابل تصور مواجه نمایند . برای اینها اصل فقط قدرت به هر قیمت است. هشت سال جنگ خانمانسوز و یک میلیون کشته صدها هزار زخمی هزار میلیارد خسارت و ویرانی فقط برای حفظ قدرت بود نه آرزوی قدس با اسلحه اسرائیلی آنهم از راه کربلا.دی ماه ١٣٨۶
با تشكر از شما براي شركت در اين گفتگو.