در سوگ آیت الله منتظری


پاسداران و اطلاعاتیهای خامنه ای آقای منتظری را که گفته بود او روضه خوانی بیش نیست، می خواستند طناب به گردنش بیندازند و دور قم بگردانند.
همین حالا تلفنی از تهران گفتند غوغایی است. میلیونها نفر به خیابانها آمده اند. بیش از یک میلیون نفر در قم آقای منتظری را برای همیشه به خانه ابدی مشایعت نموده اند.
عبرت انگیز است. خامنه ای مانده است و مردم که او خود را ولی همه می داند ولی برای بقای همین ولایتش مجبور است کهریزک و اوین و دستگاه دار و شکنجه و کشتارش را برقرار نگه دارد. اما همین مردم خامنه ای را از قصر شاهنشاهیش بیرون خواهندکشید و به سزای اعمال ننگینش خواهند رسانید. همین فردایی که در راه است نتیجه آن را خواهد دید.
خاطرات زیادی از آیت الله منتظری به یاد دارم که سه موردش را در زیر می خوانید:
ـ در سال 1350 برای دیدن آقای منتظری به منزل دکتر واعظی در خیابان شهباز، روبه روی ورزشگاه، رفته بودم. شهید دکتر کاظم سامی و چند پزشک دیگر هم آمده بودند که او را ویزیت کنند. شیخ شریعتی سبزواری هم یک طرف نشسته بود و آهسته داشت برای بغل دستی اش از فضایل و شجاعت استادش داد سخن می داد.
ـ تابستان 1353 محمد کاشانی وحید ماشین را در یکی از کوچه های شهر خلخال پارک کرد و غلامعلی صداقت نژاد و قاسم هوشی السادات به طرف خانه مروارید حرکت کردند. قرار شد اگر ساواکی ها نبودند من هم به داخل خانه بروم. وقتی درب خانه را بازکردند، شیخ علی اصغر مروارید دم در ایستاده بود. وارد اتاق شدم. آیت الله منتظری با دو ژاندارم نشسته بودند. حال و احوال کردیم. می گفتند ساواکیها از طبس او را به مشهد فراخوانده اند و بدون اطلاع به خلخال تبعید کرده اند و نگران خانواده اش بود که از این موضوع باخبر نبودند. شب موقع استراحت مروارید شوخی و جدّی گفت برای ما دردسر درست نکنید. منظورش اسلحه ژاندارمها بود که وقتی آنها به خواب بروند ما دست به عملی نزنیم.
ـ سالها گذشت. آیت الله منتظری با یک ماشین پلیس اسکورت به نوفل لوشاتو در حومه پاریس آمد. در روز دوم خمینی ایشان را برای اقامه نماز جماعت ظهر فرستاد و چندین بار این کار تکرار شد. با چند روزنامه هم مصاحبه کرد. می خواست چند روز دیگر در پاریس بماند. خمینی به او گفت: شرایط ایران حساس است و شما باید هرچه سریعتر به ایران برگردید. او از پاریس برای زیارت به عراق رفت و سپس به ایران بازگشت.
آیت الله منتظری در آن دورانی که خمینی می توانست از مشروعیت او برای تثبیت قدرتش بهره برداری کند، «فقیه عالیقدر» بود و «امید امّت و امام» و حتی فراتر از آن «نایب امام زمان» هم به او می گفتند، اما وقتی از «اشتباه ده ساله» سخن به میان آورد و شهامت آن را داشت که بگوید مردم چنین حکومت ستمگری را نمی خواهند و آزادی می خواهند و با نوشتن چند نامه به اعدامهای وحشیانه یی که به دستور شخص خمینی انجام شده بود، اعتراض کرد و در آن از اعدام زنان بچه دار سخن به میان آورد، او را از عرش به فرش کشاندند.
خمینی به قدرت بادآورده رسیده بود و می خواست با اسلحه اسراییلی «قدس شریف» را آزاد کند! و روزنامه مجاهد عکس هواپیماهای جمهوری اسلامی را هنگام بارگیری در فرودگاه فرانکفورت چاپ کرده بودند. اما اطرافیان منتظری در روزنامه «الشراع» لبنان سفر مک فارلن، فرستاده ویژه کاخ سفید و نماینده اسراییل به ایران را برای بستن قرارداد فروش اسلحه اسراییلی به ایران فاش کردند و تشت رسوایی خمینی را در جهان بر زمین زدند.
خمینی با اعدام ده ها هزار زن و مرد مجاهد، که حاضر نبودند دست بیعت به او بدهند و به ولایت فقیه گردن بسپارند، تصور می کرد که می تواند این سازمان را به کلی ریشه کن کند و به پیروزی خود نیز هیچ شکی نداشت که تاکید می کرد تأخیر در اجرای حکم اعدام «منافقین» خطایی جبران ناپذیر است.
اما آیت الله منتظری در نامه اش به خمینی نوشت «مجاهدین یک سنخ فکر هستند و با کشتن ترویج می شوند». وقتی هم که اعدام چند هزار نفر را در یک هفته ـ در هفته دوم مرداد 67 ـ محکوم کرد و با این افشاگری ضربه یی کاری بر ادامه این شیوه جنایتکارانه وارد آورد، مغضوب درگاه خمینی قرارگرفت و از جانشینی او برکنار شد.
آقای منتظری دربرابر سیاستهای مبتنی بر سرکوب و اعدام خامنه ای هم فریادش را بلند کرد و در سخنرانی معروفش در سیزدهم رجب به خامنه ای گفت تو روضه خوانی بیش نیستی و روضه خوان خواندن در محافل آخوندی فحش آشکار تلقّی می شود، همین بود که چماق به دستان ولایت با حمله به «بیت او» و تخریب و غارت وسایل آن، انتقام این موضعگیری را از او گرفتند و حتی قصد داشتند که طناب به گردنش بیندازند و او را دور شهر قم بگردانند.
خامنه ای با تکیه بر زرّادخانه و خیل پاسداران سرکوبگر و بساط دار و شکنجه و اعدام، خود را مالک الرّقاب و صاحب جان و مال مردم می داند و دست به هر جنایتی می زند تا بلکه بتواند این بساط رنگین شده از خون جوانان وطن را باز هم برقرار نگه دارد و عمر ولایتش را هرچه بیشتر طولانی نماید، غافل از این که خیزش میلیونی مردم در همین واقعه تشییع آیت الله منتظری به خوبی بر این واقعیت صحّه نهاد که این مردم به جان آمده، هرگز تن به ذلّت نخواهند داد و شعارهای کوبنده شان در رویارویی با خامنه ای ـ «عمود خیمه نظام» به خوبی نشان می دهد که قیام هرگز از پا نخواهد افتاد و مردم به جان آمده که هیچ بیم و باکی از مرگ در راه آزادی وطنشان از چنگ ستم پیشگان ولایت ندارند، سرانجام بساط ننگین ولایت را سرنگون خواهندکرد. دوم دیماه 1388 (23دسامیر2009)