اقای محمد جعفری یا هم نشین بهار
در مقاله شما در باره سخنرانی یاسر عرفات اطلاعات غلطی از زندان زمان شاه داده شده که برای ثبت در تاریخ بعرض میرسانم که اخوندها وموتلفه ای ها اهل این حرف وحدیثها نبودند.
گفته اید در زندان با زندانیان بسیاری از جمله با اسداله بادامچیان درسیزدهم نوامبر 1974 برابر بیست ودوم ابانماه 1353 پای تلویزیون نشسته وسخنرانی یاسر عرفات در سازمان ملل را دیده اید یعنی اوهم قبل از انقلاب مبارز وبه سرنوشت مردم فلسطین علاقمند بوده است اینهم سندش که سخنرانی یاسر عرفات را می دیده وسخنرانی تاریخی عرفات را هم برای محکم کاری گذاشته اید.
بدون هیچ توضیحی مشخص است که منظوری دارید
پای کسیکه در سرکوب نقش دارد رابااین باصطلاح سابقه مبارزاتی به میان کشیده اید تا بقول معروف بزنید وصفا کنید با این روش ها اشنا هستیم اینهم خودش کاری است...
اسداله بادامچیان قبل از انقلاب که بوده و کیست؟
پسر حاج باقر بادام چیان که قالی تکانی داشت و سپس در بازار روبروی سرای بوعلی نو مغازه فرش فروشی براه انداخت واز سنندج فرش کهنه میخرید وبه خریداری بنام حاجی زاده میفروخت.
اسداله بادام چیان داماد حاج سعید امانی است وخواهر اسداله لاجوردی زن دائی او حاج صادق امانی بوده است.
بادامچیان با حاج اکبر قهوه چی به کارهای خیریه اشتغال داشت ازقبیل دادن حواله خاکه ذغال وحواله لباس برای شب عیدکه پول انرا نیزاز بازاریان جمع میکرد.
حاج اکبردر کوچه سید ولی قهوه خانه داشت که دیزی های او خوشمزه بودچند پسته هم روی ان میگذاشت.
این جماعت از کارهای پر خطربدور بودندو اینگونه کارها زندان به دنبال نداشت.
وچیزی شبیه انجمن حجتیه ئی ها بودند.
گروه خونی اخوندها با مبارزه وخصوصا با مجاهدین خلق کاملا بیگانه بود که بعدا به ان خواهم پرداخت.
نصف لی و نصف لک
اینها چه میکردند که حالا صاحب اختیار مردم شده اند وبرای انها قانون هم تصویب میکنندهر چه فقر وکلیه فروشی وبدبختی وبی خانمانی کارتن خوابی است است سهم مردم بی پناه وهرچه پول و رفاه هست مال خودشان ودر حالیکه دختران دانشجو در سلولهای اوین در انتظار بازجوئی هستند وموردمهرورزی قرار میگیرندهفته گذشته عروسی شاهانه پنجمین دختر اسداله بادامچیان بود.
کمین ساواک
شب بیست و چهارم دیماه 1353 ساواک به منزل ما درتهران خیابان خراسان حمله کردوشش شبانه روز هم برای دستگیری من منتظر بودند تا مراجعه کنم وهمه مردم کوچه وبازار ان منطقه و طیفهای سیاسی خبر دار شدند که ساواکی ها کمین گذاشته اندو خودساواکی ها نمیدانستندکه در شهر چه خبر است وبعد از چند روز متخصصین کمیته مشترک ضد خرابکاری امدند وبه پشت بام رفتند تا بدانند چگونه از پشت بام فرار کرده ام واز همسایه ها پرس وجو میکردندایا نیمه شب صدای پا شنیده اید یا نه.
من انشب در منزل نبودم وصبح ساعت شش ونیم از طریق همسایه روبروی خانه مسکونی واز طریق تلفن متوجه شدم که ساواک برای دستگیری به خانه ما حمله کرده است ماشین را در ابتدای خیابان پامنار در پارکنیگ گل متعلق به حاج کاظم اقا حاج طرخانی پارک کردم وبه مسئول پارکنیگ که میگفت پارکنیگ تکمیل است گفتم تا نیم ساعت دیگر می ایم وماشین را گذاشتم وبطرف محل کارم رفتم تاهمکارم اقای غضنفری را از ماجرا مطلع کنم.
بادامچیان امر بر حاجی زاده
بطور اتفاقی اسداله با دامچیان راساعت هشت صبح بیست وپنجم دیماه 1353روبروی سرای بوعلی نو دیدم برای انها فرش از کردستان امده بود وداشتند برای حاجی زاده عدل ها را باز میکردند که صادر کننده فرش کهنه وکلیمی طرفدار اسرائیل وخریدارهمیشگی انها بود وهمه فرش فروشها میدانستندکه اقا اسداله بادامچیان امربر حاجی زاده بودوگوشت وپوست بادام چیان از پول حاجی زاده بود در ان دوران اکثر صادر کنندگان فرش کلیمیان بودند.
اسداله بادامچیان مرا دید وگفت چه خبر ماجرای شب قبل را برای او توضیح دادم که ساواک امده وبه اقای غضنفری اطلاع دهید که من دیگر نمی ایم وجلوی سرای مشکات از اوجداشدم یعنی ده قدم با اوراه رفتم.
در انروزها محل کار ما سرپل ارتباطات مجاهدین خلق بود وکسانیکه ما انها را میشناختیم ویانمی شناختیم ومیخواستند سر قرار بروند اخرین خبر سلامتی را از ما میگرفتندوحتی کسانیه ارتباط انها قطع میشد بسراغ ما می امدند وقضیه ما برای طیفهای سیاسی روشن بود.
ساواک زیر شکنجه از... ماجرا مطلع شده بود وتور گذاشته بودوتعدادی را.دستگیر کرده بودنددر ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ودر محل کار ما ساواک شنود تلفنی کذاشته بود وشایع کرده بودند حسین اخوان را دستگیر کرده ایم ومنتظر بودند ببینند از کجا تکذیب میشود تا رد را برای دستگیری پیداکنند.
اسداله بنکدار که بعد از انقلاب توسط ناطق نوری شهردار تهران شد پاتوقش محل کار مابود و همانروزها به محل کار ما می اید وبا تلفن با محمد حجتی کرمانی که کارمند بانک بود صحبت میکند واز او میشنود که اخوان را دستگیر کرده انداسداله بنکدار خبر را تکذیب میکند ومیگوید خبر سلامتی اورا دارم.
همانشب ساواک اسداله بنکدار را در خانه اش در خانی اباد دستگیر میکند واز او منبع خبر را میخواهند و او منبع خبر را اقای غضنفری میگوید وغضنفری هم دستگیر میشود ومنبع خبر را میخواهند او هم میگوید از اسداله بادامچیان شنیده است وسراغ اسداله بادامچیان میروند واورا در شب دوم بهمن ماه 1353 دستگیر میکنند.
فردای انروز محل کار ما مهر وموم شد واجناس ان هم مصادره شد ومنوچهری شکنجه گر ساواک به علی اصغر رخ صفت گفته بود کاری با او خواهیم کرد که تا چهل وهشت ساعت تسلیم شود ومنظور او مصادره بود وخبر ان در روزنامه های فارسی زبان خبرنامه جبهه ملی وپیام مجاهد خارج از کشور منتشر شد.
بنابر این سه ماه بعداز سخنرانی یاسر عرفات در سازمان ملل اسداله بادامچیان دستگیرمی شود.
و سیزدهم ابان 1353 که شما گفته اید در زندان نبوده است که پای سخنرانی یاسر عرفات بنشیند وبا قربانیان امروز دیدار داشته باشد.
ایشان مشغول فروش فرش به حاجی زاده بوده است تا پولی در بیاورد وزندگیش خوب بچرخدوبرای حاجی زاده سنگ تمام میگذاشتند وهمه هم میدیدند.
وهیچ گاه اینها بدنبال منافع مردم فلسطین نبودند که شما اورا در زندان خیالی پای سخنرانی عرفات نشانده اید این توهین به خلق فلسطین است.
اینها ساخته سیاسی کار هامیباشد که درسایتها و شایعات شبانه روز فعال هستند.
واین ماجرا در انقلاب بهمن 1357 هم اتفاق افتاد کسانیکه فکر میکردند بااوردن اخوندها زمینه ئی بسازندکه به ارزوهایشان برسند.
دیدار اتفاقی
اسداله بادامچیان ماجرای دیدار بطور اتفاقی با من را در زندان به بازجو ها میگوید.
تمام کسانی که در این ماجرا وهمان ایام دستگیر شده اند زنده هستند از جمله محمود فقیهی اسداله بنکدار ومحمد حجتی کرمانی ومحمد مخبری ومحمدغضنفری و...
در پروندهایشان هم هست وبادامچیان با عفو نامه نوشتن وگریه وزاری از زندان ازاد شده بود که دیگر با افراد مخالف شاه تماس نداشته باشدو چندین فحش هم به مخالفین شاه داده بوده وهرکسی هم بسراغ او میرفته میگفته اشتباهی مرا گرفته بودند پدرش هم به همه ادمهای سیاسی فحش میداده که دست از سر ما بردارید بچه ام را بدبخت کردید وجواب سلام خیلی ها راهم نمیداده از جمله هاشمی رفسنجانی وخامنه ای را که در بازار قدم رو میزدند.
بادامچیان البته امروزحرفهای بزرگتر از خودش هم میزند وبرای همه عالم وادم وازجمله خلق ستمدیده فلسطین تعیین تکلیف میکند شاید هم این سابقه مبارزاتی که شما برای او دست وپا کرده اید بکار او بیایدوهمه اینها بخاطرمبارزات نکرده افتخار میکنند.
این دستگیری باعث سیاسی شدن اقا اسداله شد که حالا نماینده مجلس خامنه ای است ورئیس موتلفه شده است خط وخطوط سیاسی میدهد همه فن حریف است از استخاره باز کردن با تسبیح گرفته تامسائل فقهی وفرهنگی وسیاسی واجتماعی والبته اقتصادی.
در همه رشته ها واردشده است بدون اینکه درسی بخواند واخیرا شنیدم در دانشگاه هم درس میدهد ومیگوید به من استاد نگوئید وشکسته نفسی میکند واو استاد مسلم است واز ابن الوقت های حرفه ئی است غلام کسی هست که در قدرت است ترسو تر از او کمتر دیده ام وقتی ایت اله منتظری مطرح بودیک خط در میان از اونقل قول میکرد وقتی رفسنجانی در قدرت بود غلام او بود وحالا برای باند خامنه ای سلام وصلوات میفرستدوخامنه ای رهبرومرجع تقلید مسلم اوست.
بدانید وقتی ستاره خامنه ای افول کند اولین کسیکه از او تبری بجوید همین بادامچیان است که خواهد گفت ما میدانستیم خامنه ای معتاد و بدکاره هم بوده است اما تقیه میکردیم تقریبا همه موتلفه ای ها را ازنزدیک میشناسم قبل از هر چیزی عضو حزب باد هستند.
منافع اقتصادی هر جا اقتضا کند همانجا هستنددر شرکت دژساز سال1355 اعضاء موتلفه حاج مهدی شفیق یکی از رهبران موتلفه رابر سر دومیلیون تومان روی زمین خواباندند وچاقورا روی گردن اوگذاشتندتا کار او را تمام کنند این باندها خدایشان پول است وبس.
هاشمی رفسنجانی پاتوقش در بازار بود وبه حجره حاج ابوالقاسم اسلامیه نبش سرای مشکات میرفت که رضا احمری باجناق اودر انجا شاگرد بودوهم اکنون در بلژیک فرش فروشی دارد.
خامنه ای در بازار
وخامنه ای هم وقتی به تهران می امد به حجره علی اصغر رخ صفت در انتهای بازار کفاش ها میرفت و دستش برای وجوهات دراز بودوالتماص دعا داست وعلی پور فرخ برایش چای میاوردوپیپش را روشن میکرد.
حاجی سر رشته دار در مشهد بمن گفت ما نفری هزار تومان گذاشته ایم تا یک سهم ده هزار تومانی برای سیدعلی خامنه ای در مرغداری جاده تهران مشهد بخریم.
امامبارزات اسداله بادام چیان
بعد از پانزده خرداد 1342یکی از موسسین لعاب قائم در جاده ورامین بودوسهام یکصد تومان را میفروخت وبه من هم پیشنهاد خرید سهام را نمود ومدیر عامل شرکت قائم حاج عبداله مهدیان بود بعد از چند سال شوهر خواهر اسداله بادام چیان محمد صادق اسلامی مدیر عامل لعاب قائم شدودستگاههای انرا از خارج وارد کردند وقتی این شرکت راه اندازی شد برای انها کار محیر العقولی بود می خواستند قدرتشان را در بازار نشان بدهند وهر روز منتظر بودند کاسه بشقاب لعاب قائم به بازار بیاید در تیمچه حاجب الدوله روی بساط بلور فروش ها بفروش برسدواسم شرکت قائم یعنی اسم امام دوازدهم روی ان حک شده باشد.
موتلفه یا مبارزات شرکت سازی
ان سالهاموتلفه ئی ها وقتی به ته خط رسیده بودند برای اینکه دور هم جمع بشوند خط شرکت سازی توسط هاشمی رفسنجانی داده شد دهها شرکت بزرگ وکوچک ساخته شد واستدلال هم میکردندکه وقتی وضع مادی وتفریحی خوب باشد همه چیز درست میشود وروزهای جمعه هم در باغی در کرج جمع میشدند واز چلوکبابی محمدیان چلوکباب می اوردند وسید محسن طاهری هم از عمویش که اخوند بودجوک میگفت وهمه را می خنداندحتی یک کلمه خبر سیاسی هم مطرح نبودکه شما حالا پای او را وسط کشیدید.
البته بعد از ملاخور شدن انقلاب همه چیز برای خودشان درست شدوهمگی سیاسی شدند.
وقتی انقلاب شد متولی ان شدندوزدند وبردند.
اینان انقلابیون بعد از انقلاب بودند ومراقب بودند انقلاب از خط فقاهت وامام یعنی منافع باند خودشان خارج نشود وبعد از انقلاب اقتصاد اسلامی را براه انداختند که همه سران تازه به قدرت رسیده سهامدار ان بودندوباندهای سیاه وچماقداری را اینها در حزب جمهوری اسلامی براه انداختند.
پیشنهاد بادامچیان
که بادامچیان به خود من دوماه بعد از انقلاب گفت تو یک حزب وجریانی راه بیانداز نه با ما باش ونه با مجاهدین خلق نون تو توی روغن است همه امکانات را بتو میدهیم به هر دوی مابدوبیراه بگو وقتی از اوسئوال کردم اخراقا اسداله این چه نوع کار سیاسی است گفت خوب گوش کن که کار تو چقدر اهمیت دارد.
انها که با ما هستند که هستند انها که با ما نیستند سرشان با همین حرفها گرم میشود انوقت ما میزنیم ومیبریم وسهم تو هم محفوظ است فقط بگو چه میخواهی.
وهمانروز گفت دولت موقت کشک است وکاری نداشته باش اینها رفتنی هستند ودولت موقتی ها هم نمیدانستند که ماجرا چیست.
بادامچیان مار خورده افعی شده است معتقد به سرکوب مطلق است با کسی هم رودرواسی ندارد
اما این سفید سازی ها برای سر کوبگران بیرحم از طرف شما برای چیست که بگوئید.
اینها مبارزه کرده اند وامروز هم سر کوبگر هستند.
اکثر قریب به ا تفاق اخوند هاو کسانیکه در رژیم شاه از موتلفه ئی ها بعداز قتل منصور دستگیر شدند دستگیری ها مثل دستگیری بادامچیان بوده است.
اما چرا اینها بر سرنوشت مردم مسلط شدند این بحث جدی است.
بخاطر حسادتهای کودکانه کسانیکه میخواستند بر سر سفره حاضر واماده بنشینند وخمینی واخوندهای هفت خط هم مثل ایت اله راسپوتین سید محمد بهشتی که سه سره بار میکرد که رفسنجانی وخامنه ای هم میدانستند ووعده های سر خرمن.
دادند وهمه ارزو به دلان را سر کار گذاشتندوهر روز تا لب جوی بردند همان شب هم تشنه بر گرداندندوامثال اعضای شورای انقلاب عبرت نمیگرفتند تا کار از کار گذشت وبعضازندان وتبعید یااعدام شدند واین اشی است که انها پخته اند.
ارتجاع را نمی دیدند ونمی بینند ومبارزه با التقاطی ها را رهبری میکردند.
صف بندی ها در حال شکل گیری بود که سر مجاهدین خلق وفدائی ها را زیر اب کنند وسهمشان را هم دریافت نمایند.
تا سر سفره حاضر واماده بنشینندودیدیم که نشستند وچه سر نوشت عبرت انگیزی بلحاظ تاریخی پیدا کردند وهمگی از کرده خود پشیمان هستندومیگویند ما نبودیم اجنه بوده است ودیوار حاشا بلند است وحالا باز هم مقاله و خط میدهندواز کیسه خلیفه میبخشند.
پایه های این حکومت قرون وسطائی هر روز با شعار خمینی عزیزم بگو که خون بریزم واز گوشت وخون بیگناهان وزجر وناله مادران که در گورستانها بدنبال عزیزانشان بودند بالا رفته است.
وما در حال گذار تاریخی از قرون وسطی هستیم وصف بندی ها دوباره شکل میگیردواجتناب نا پذیر است.
ایا تاریخ باز دوباره در حال تکرارشدن است تا مشغول پرونده سازی هستیم همین اش وهمین کاسه است و بدون رودرواسی علیرغم همه ادعا های تو خالی نشانی از فقر فرهنگی مدعیان است که مشغول هستندوسایتها هم اماده انتشاردروغ ودغل هستند واگر کفاف نداد بعد از سی سال هنوز مقاله با نام مستعار مینویسند چرا که باید مسائل امنیتی را مراعات کنند و گردانندگان سایت کامنتی هم پایش میگذارند که کمتر از فحشهای چاله میدانی نیست.
اری در این هنگام امثال کسانی پیدا میشوند که روی بخشی از تاریخ قلم بکشند تا دوباره به عصر طلائی امام مردم را بر گردانند از فضائل ان دوران سیاه که درقدرت بودند میگویند که چه خوب عدم خشونت را رعایت میکردندوشبی صدها تیرباران زنان بار دار و دختر وپسر پیر وجوان فقط بخاطر اینکه گفته بودند ولی فقیه نمیخواهیم را بیاد نمی اورندوطرفداران انها هم که ارزوها دارندوهمگی هم طرفدار عدم خشونت شدندوکلاس درس دموکراسی گذاشتندو میگویند وقتش نیست نگوئید خامنه ای استفاده میکندمثل اینکه خامنه ای با اینها نبوده وپاک منزه بوده از جنایتهای انجا م شده و.....
وبسیاری هم چرخ پنجم ان میشوند تا دق دلی خودشان را خالی کنند تا اعصاب راحتی پیداکنندومبارزه شان در همین خلاصه میشود خاک پاشیدن در چشم مردم.
مگر این مبارزه نیست که بخاطر دستمالی قیصریه ئی را به اتش می کشند.
سه شنبه 26 ابانماه 1389
شانزدهم نوامبر 2010